غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

پرستش

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۶ ب.ظ

سلام،


چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده، این روزا شدیدا سرم شلوغه، تو همه ی ابعاد زندگی دنیویم هر روز یه اتفاق جدید و غیرقابل پیش بینی می افته، البته تقریبا همه ی اتفاق ها خوب هستند، مریضی های اخیر و فکر کردن یا شاید لمس کردن مرگ نگاهم رو به زندگی یه تکون هایی داده، همه چیز می تونه شیرین باشه وقتی حس می کنی ممکنه آخرین باشه. درس خوندن بزرگترین ویژگی که برای من داشته این بوده که من زندگی دنیا رو با شب امتحان یا تحویل پروژه مقایسه می کنم. خیلی شبا تا صبح بیدار بودم و هنوزم وقت کم آوردم. وقتی که به این فکر می کنم که مرگ فقط واسه دیگران نیست و همونطور که اینجا نوشتم روز آخر می تونه مثل بقیه روزا باشه می بینم که بدجوری تو امتحان زندگی هم وقت کم دارم. خیلی کارا هست که باید انجام بدم، خیلی چیزها هست که باید بدونم، خیلی لحظه ها هست که باید قدرش رو بدونم . خلاصه که وقت تنگه.


 دنیا واسه من مثل دانشگاه می مونه.


می دونی چی می خوام بگم؟ شرک یا چند خدایی یا بت پرستی هیچوقت برچیده نشده فقط رنگ بت ها عوض شدند، ربطی هم به متدین بودن و مذهب و ... هم نداره.  البته هندوها و بوداها اسمشون بد دررفته به چند خدایی اما خود من بارها و بارها ردپای شرک رو تو  اعتقادات خودم ،اعتقادات نه تو اعمال خودم به وضوح دیدم.


بوضوح اطرافم می بینم که خیلی ها رهبر یا پیشوای سیاسیشون رو اینقدر قبول دارن که بیشتر از خدا بهش توجه دارند، اصلا چرا راه دور بریم، همین نزدیکی ها خیلی ها اعتقاد به امامت رو بالاتر از توحید می دونند و آنچنان به ائمه استغاثه می ورزند که انگار ....


یاد اون بنده خدا می افتم که ازش می پرسند خدا کجاست؟ می گه هر جا هست ابوالفضل یارش باشه لبخند


بشر هر چقدر هم قدرت و علم داشته باشه، حتی هر قدر هم که مقرب درگاه تو باشه تا تو نخوای نمیتونه ذره ای رو جا به جا کنه. برای من و برای مردم کشورم قدرت تعقل و تفکر بخواه.


۹۲/۰۳/۱۳
صبا ..

حرف دل

مرگ