غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

یا هادی المظلین انا فقیر الی رحمتک

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۴۱ ب.ظ

امروز از آن روزهای پر از احساسات متفاوت بود، از آن روزها که اگر خسته نبودم یه طومار نقد سیستم اداری (بخوانید دانشگاه) مزخرفمان را می نوشتم و از آدم های دسته ی یک پست قبلم مثال می آوردم، از آنها که باید ادب را از ایشان بیاموزی. اما خوشبختانه خسته ام و منتقد درونم زودتر از من خوابیده لبخند

اما آن قسمتی از درونم که بیدار است می خواهد بگوید گاهی اوقات که ماژیک در دست، سر کلاس و رو به تخته توضیح می دهم و مثال می زنم، دلم می خواهد از خودم جدا شوم و بروم ته کلاس بنشینم و از مثال هایم و توضیحاتم لذت ببرم. خودشیفته نیستم ها!! می خواهم چیز دیگری بگویم، فی البداهه کنفرانس دادن هایم دیگر برایم عادی شده، اما این فی البداهه درس دادن را که وسط جملاتم خودم به یک مفهوم جدید پی می برم، که وسط توضیحاتم انگار یکی جهت می دهد مثال هایم را، انگار یک نوار با برنامه ریزی ضبط شده حالا پخش می شود، اصلا برایم عادی نیست، یک جور خاص است، انگار یکی از غیب دستت رو می کشد به یک راه صحیح، کلمات را دهانت می گذارد، یک جور که نتیجه اش خوب می شود، یک جور که نتیجه اش برای خودت هم مکاشفه است، هیچ وقت فکر نمی کردم شاید به این دلایل هم معلمی را شغل انبیا گویند، همیشه به آن طرفش فکر می کردم که یاد می دهی و هدایت می کنی، اما امروز لذت هدایت شدن را با تمام وجود حس کردم. 

و من تو را شاکرم بایت این تجربه شیرین، مهربان مربی عالمیان.

۹۳/۰۲/۲۸