غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

کلمات زندانی

شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۴۶ ب.ظ

هر روز صبح میگویم امروز می نویسم از توقع، از نیمه شعبان، از ادب، از مصدق، از توطئه، از قالب ذهنی و ... اما ذهنم فرار می کند، مثل یک اسب سرکش افسارش را از دستم می کشد و رم می کند، انگار که زورم بیاید سر ذهنم را شل کنم که کلمات همچون گدازه های آتشفشان بیرون بریزند، انگار که لذت می برم از غل غل کلمات آتشین زیر پوست سرم. انگار اسیر کلمات شده باشم یا کلمات را اسیر کرده ام!! نمی دانم. کاش فقط اینجا بود که اسیری و اسارت را معنا می بخشید، وقتی در محضر او هم قرار می گیرم نمی دانم چه بگویم، او که همه اش را می داند، پس چرا من این زبان الکن را که غالب رنج آدمی از همین زبان است بچرخانم، چه بگویم که او نداند ، چه بگویم که او را به گفتن من نیازی نیست.

خواجه اهل راز چه خوب می گوید:

ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

اما چه شد که همین کلمات را هم از انفرادیشان به بیرون راه دادم، چه شد که شدم زندانبان خسته ی کلمات! یا شاید هم کلمات خسته شدند از زندانبانیم، رسیدم به این جمله از شریعتی : 

" "مجهول ماندن" رنج بزرگ روح آدمی است. یک روح هر چه زیباتر است و هر چه داراتر، به آشنا نیازمندتر است. حتی خداوند نیز دوست دارد که بشناسندش. نمی خواهد که مجهول بماند. "

انگار که ترس از مجهول ماندن کار خودش را کرد. باید بنویسم، تمرین کنم که اسیر بودن یا گرفتن شیرینی ندارد، رهایی از اسارت است که شیرین است.

واژه های اسیر در ذهنم آزادی تان مبارک!

۹۳/۰۳/۲۴
صبا ..

حرف دل