غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

استعداد

يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۴ ب.ظ

-از موسسه تماس می گیرند که آیا درس X را به صورت خصوصی تدریس میکنم، آن هم برای دو جلسه!! کمی فکر می کنم و قبول میکنم، در تماس مجددشان برای اعلام ساعت قطعی کلاس می خواهم که با دانشجو صحبت کنم، و از او در مورد اشکالاتش و منبع درسش بپرسم، می گویند خودش اینجا نیست و پدرش برای ثبت نام آمده، کمی تعجب میکنم و یک چیز ته ذهنم می گوید اوضاع عادی نیست.

- در موسسه حضور دارم، که خانمی می آید و خودش را مادر پسرکی معرفی میکند که قرار است به او درس X تدریس شود، پسرک کمی عقب تر است، سعی میکنم در یک نگاه براندازش کنم و اگر مشکلی دارد بدون اشاره ای به آن حال مادر را بفهمم. اما پسرک خوش تیپ تر و رعناتر از آن است که مشکلش در نگاه اول به چشمم آید. 

- اندکی بعد مادرش خارج از موسسه صدایم می زند، می گوید پسرش مشکل گفتاری دارد و تکلمش کند است، و بلافاصله در ادامه می گوید که رشته ما به گفتار نیاز ندارد و اما پسرک در فراگیری هم کمی کند است، که مراعاتش را کنم و صبوری به خرج دهم. دلش را قرص میکنم و خداحافظی میکنم.

- ذهنم اما آرام نیست، چرا پسرک را اینقدر اذیت می کنند، چرا یک رشته فنی؟! با تمام قوایم سعی میکنم خودم را جای آن مادر و پدر بگذارم، اما همش فکرم می رود به سمت هنر، به سمت کار با چوب، به سمت کار با دست، اگر پسرک یک نجار موفق بود، پدر و مادرش نمی توانستند به او و خودشان و تلاششان برای تربیتش افتخار کنند، اگر او یک خاتم کار یا نقاش یا خطاط زیردست بود، چه؟ 

- خیلی از دوستان فنی خوان خودم تحصیلاتشان را در مقطع ارشد به یک رشته انسانی تغییر داده اند و صد البته موفق اند، خیلی ها قید کارکردن را زده اند، خیلی ها کارشان ذره ای ارتباط به رشته مان ندارد، چه کسی باید آدم ها را استعدادیابی کند؟ چه کسی باید استعدادهای نهان و بالقوه آدم ها را به بالفعل برساند؟ چه کسی باید آدم ها را هدایت کند که خود واقعی شان باشند، نه آن خودی که پدر و مادر و آرزوهایشان انتظار دارد؟

۹۳/۰۳/۲۵
صبا ..

تدریس