غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

دربارة پرهیزکاران به همام

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۵ ب.ظ

گویند که امیر المؤمنین ( ع ) را مصاحبى بود به نام همام که مردى عبادت پیشه بود . روزى گفتش که اى امیر المؤمنین ، پرهیزگاران را برایم وصف کن . آنسان که گویى در آنها مى‏نگرم . على ( ع ) در پاسخش درنگ کرد ، سپس گفت :

اى همّام از خدا بترس و نیکوکار باش که خدا با کسانى است که پرهیزگارى کنند و نیکوکارند .

همّام بدین سخن قانع نشد و على ( ع ) را سوگند داد . على ( ع ) حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد ( ص ) و خاندانش درود فرستاد سپس فرمود :

اما بعد ، خداوند ، سبحانه و تعالى ، موجودات را بیافرید ، و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بى‏نیاز بود و از نافرمانیشان در امان . زیرا نه نافرمانى نافرمایان او را زیانى رساند و نه فرمانبردارى فرمانبرداران سودى . آنگاه روزیهایشان را میانشان تقسیم کرد و جاى هر یک را در این جهان معین ساخت . پس پرهیزگاران را در این جهان فضیلتهاست . گفتارشان به صواب مقرون است و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آمیخته . از هر چه خداوند بر آنها حرام کرده است ، چشم مى‏پوشند و گوش بر دانستن چیزى نهاده‏اند که آنان را سودى رساند . آنچنان به بلا خو گرفته‏اند که گویى در آسودگى هستند . اگر مدت عمرى نبود که خداوند برایشان مقرر داشته ، به سبب شوقى که به پاداش نیک و بیمى که از عذاب روز بازپسین دارند ، چشم بر هم زدنى جانهایشان در بدنهایشان قرار نمى‏گرفت . تنها آفریدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در دیدگانشان خرد مى‏نماید . با بهشت چنان‏اند که گویى مى‏بینندش و غرق نعمتهایش هستند . و با دوزخ چنانند که گویى مى‏بینندش و به عذاب آن گرفتارند . دلهایشان اندوهگین است و مردمان از آسیبشان در امان‏اند . بدنهاشان لاغر است و نیازهاشان اندک است و نفسهایشان به زیور عفت آراسته است . روزى چند در بلا پاى مى‏فشرند و از پى آن آسایشى ابدى دارند . این معاملت ، که پروردگارشان نیز برایشان آسانش ساخته است ، سود بسیار دهد . دنیا در طلب آنهاست و آنها از دنیاگریزان‏اند . به اسارتشان مى‏گیرد ولى جانهاى خویش به فدیه دهند تا از اسارت برهند .

اما شبها ، همچنان برپاى ایستاده‏اند تا جزء جزء کتاب خدا را بخوانند . مى‏خوانند و آرام و با تأنّى و تدبّر مى‏خوانند . به هنگام خواندنش خود را اندوهگین مى‏سازند و داروى درد خویش از آن مى‏جویند . چون به آیتى رسند که در آن بشارتى باشد ، بدان میل کنند و در آن طمع بندند و چنانکه گویى در برابر چشمانشان جاى دارد ،جانهاشان به شوق دیدار سر مى‏کشد و چون به آیتى رسند که در آن وعید عذاب باشد گوش دل بدان مى‏سپارند و پندارند که اکنون بانگ جوش و خروش جهنم در گوششان پیچیده است . در برابر پروردگارشان میان خم کرده‏اند و پیشانى و کف دست و زانو و نوک پاى بر زمین نهاده‏اند و از خداوند تعالى مى‏طلبند که آزادیشان بخشد .

اما در روزها ، عالمان‏اند ، بردباران‏اند ، نیکوکاران‏اند ، پرهیزکاران‏اند . بیم خداوندشان چنان تراشیده که تیرگران تیر را بتراشند . چون بیننده‏اى در آنان نگرد ، پندارد که بیمارند و حال آنکه ، بیمار نیستند و گوید بى‏شک در عقلشان خللى است . آرى ، کارى بزرگشان به خود مشغول داشته .

از اعمال خویش چون اندک باشد ، ناخشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید ، که اینان پیوسته خود را متهم مى‏دارند و از آنچه مى‏کنند بیمناک‏اند .

چون یکیشان را به پاکى بستایند ، از آنچه درباره‏اش مى‏گویند بیمناک مى‏شود و مى‏گوید که من خود به خویشتن آگاهترم و پروردگار من به من از من آگاهتر است . اى پروردگار من ، مرا به آنچه مى‏گویند مؤاخذت مکن ، مرا بهتر از آنچه مى‏پندارند بگردان و گناهان مرا که از آن بى‏خبرند ، بیامرز .

خطبه 184 نهج البلاغه - قسمت اول 

۹۳/۰۴/۲۵