غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۴۰ ب.ظ

از آخر حرفم شروع میکنم. هر وقت دلم اینجوری بگیرد و بروم سراغ دیوان خواجه اهل راز، می رسد به این مصرع که "تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس". حالا نه که من اهل دانش و فضل باشم ها. کلا انگار رسم روزگار اینگونه است که برای کسی که اهل دانش و فضل است همین گناه کافی باشد که در حقش جفاها شود. حالا چرا اصلا اینها رو گفتم. مرتضی پاشایی عزیز رفت. حقیقتا و از اعماق قلبم ناراحت شدم. بماند که تا همین چند روز پیش که می گفتند برایش دعا کنید فکر می کردم که فوتبالیست باشد!! و این یعنی که منی که در اکثر ساعات بیداریم پس زمینه تمام کارهایم، موسیقی در حال پخش است، این سبک موسیقی را نمی پسندم، تنها یادگاریش در ذهنم تیتراژ برنامه ماه عسل بود، با تمام این اوصاف چیزی از ناراحتیم که کم نکرد هیچ، به او حسودیم هم شد. من همانی هستم که بارها در همین وبلاگ خدایم را بخاطر اینکه بذر حسادت در بستر دلم نیست شاکر بوده ام. اما امروز به رفتن مرتضی پاشایی حسودی کردم، به اینکه در اوج رفت، به اینکه چقدر هوادار داشت، به اینکه چقدر دوست داشتنی بود. امروز به این فکر کردم که خیلی ها در همین سن از سرطان و یا امراض مهلک تر از پا در می آیند، اما هیچ کس نمی فهمد که این آدم آمد و رفت، به این فکر میکنم که کم نیستند آدم هایی که آن بالا از فضل و دانش شان گفتم، آنها هم گاهی زود میروند و جز تعداد کمی از شاگردان و اطرافیانشان کسی نمی فهمد. به این فکر میکنم که کم هستند دانشمندانی که از این مرز و بوم بر روی همین سرطان کوفتی و امراض کوفتی تر دیگر کار میکنند و دنیا دیگر لنگه آنها را ندارد و گمنام هستند و تا همیشه هم گمنام باقی می مانند. دلم از غربت علم و دانش گرفته است. از آن گرفتن ها.

۹۳/۰۸/۲۳
صبا ..

حرف دل

مرگ