غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

این روزها 4

پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۵۵ ب.ظ

دوشنبه از یکی از همکارا در مورد مرخصی استعلاجی پرسیدم. سه شنبه سرکار که بودم حالم خیلی بد بود. شدیدا لرز داشتم. مرخصی گرفتم و اومدم خونه. مستقیم رفتم تو رختخواب و دمای بدنم مرتب بالا و بالاتر رفت. شب رفتم دکتر گفت آنفولانزای شدید گرفتی. اما به نظر من اونقدرها هم شدید نبود. گفت نباید از خونه بری بیرون و همش باید استراحت کنی. 2 روز استراحت واسم نوشت. خدائیش خیلی خوشحال شدم که دو روز نمی خواد برم سرکار. البته از اونجایی که من کلا جمع نقیضین هستم ناراحتم از اینکه چرا باید جایی کار کنم که حاضر باشم مریض بشم اما نرم سرکارناراحت. کاش زودتر این بلاتکلیفی تموم بشه. کاش حالا که در مورد مرخصی استعلاجی پرسیدم و اینقدر زود شرایط تجربه کردنش پیش اومد، شرایط برون رفت از این بلاتکلیفی هم، همین شنبه پیش بیاد.

اون گروه شاگردام که نامودب و شیطون بودن، امتحانشون رو دادن، خیلی افتضاخ بود. نصفشون پایین برگه هاشون التماس پاس شدن داشتن. یه دختره بعد از امتحان اومد گفت من دیروز امتحان داشتم، گقتم همه تون داشتین، گفت من داداشم مردهتعجب خونمون مراسمه، نتونستم درس بخونم. یعنی اگر ذره ای اثر ناراحتی و غم تو چهره اش دیده می شد!! اگر ذره ای آرایشش و تیپش نسبت به همیشه تغییر کرده بود شاید باور می کردم ولی تو اون لحظه فقط احساس خریت!! کردم. همشون ترم آخر هستن و ترم بعد خودم مجددا این درس رو ارائه میدم، اگر نمره پروژه رو به همشون کامل بدم پاس میشن، اما حقشون نیست. البته بماند که یک نمره به همشون اضافه کردم به اسم فعالیت کلاسی و برگه هاشون رو بسیار خوش بینانه تصحیح کردم .شماها بگید چی کارشون کنم؟ 

۹۳/۱۱/۰۲