غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۲۶ ب.ظ

دلم برای خودم می سوزد در این مدتی که اداره ای شده ام یک ثانیه (دقیقا و بدون هیچ اغراقی) مرخصی هم برای استراحت یا تفریح نگرفته ام، تمام مرخصی هایم برای بدو بدو بوده، یا فلان بلا را سر فلان مقاله بیاورم و یا کارهای اداری !! هنوز هم این رشته سر دراز دارد نگران دلم مسافرت بدون دغدغه می خواهد که از ترس کمبود مرخصی و کمبود زمان فعلا ترجیح میدهم بهش فکر نکنم. دلم خیلی چیزهای دیگر هم می خواهد ولی فعلا وقتش نیست!! گاهی که الان هم یکی از ان گاهی هاست می گویم بی خیال همه چیز دختر جان، بشین و زندگیت را بکن، الکی چرا برای خودت دردسر درست میکنی، فقط چشم هایت را ببند تفاوت ها و رانت ها و دزدی ها و پارتی بازی ها را نبین، علاقه ها و پتانسلیت را نادیده بگیر، علاقه های جدید بساز، تو هم خاله زنک شو!! و مثل بقیه از رفتارهای خاله زنکی لذت ببر!! اصلا لذت نبر چشم هایت را فقط ببند از داشته هایت لذت ببر!! از تنهاییت!! از همه چیزهایی که فکر میکنی حقت است بگذر و قانع باش!! شاید لذت زندگی در همین گذشتن ها باشد!! در همین قناعت ها!!  دقیقا می دانم که سال آینده اگر همه این دویدن ها به نتیجه برسد (ان شالله می رسدلبخند) باز هم دچار این یاس فلسفی می شوم که چه کاری بود که من کردم و شاید بهتر بود نمی دویدم و فقط چشم هایم را می بستم. چشم بستن اما سختتر از دویدن است، سختتر از به دوش کشیدن سنگینی تصمیم های سردوراهیست. منی که اینقدر مصمم بودم چرا به چشم بستن فکر میکنم؟ منی که از لحظه های زندگیم به این خاطر لذت می برم چون فکر میکنم در حال تلاش برای مفید بودنم، برای به دست آوردن حقم!! حالا شک کرده ام به آنچه حقم است، به آنچه مفید است، به تعریف لذت! به تعریف حق!! به تعریف مفید!! نه! شک نکرده ام! فقط کمی خسته ام ، فقط کمی!  واقعیتش این است فقط همین یک راه هست، دو راهی چشم بستن و چشم باز کردن است. خب مسلم است که چشم باز کردن درست است. 

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

۹۴/۰۶/۲۲
صبا ..

حرف دل