غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

گل سنگ

پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۴۹ ب.ظ

دو سال از اولین روز شروع به کارم تو اداره می گذره.

می خواستم همین روزها ماجراهایی که اتفاق می افته رو بنویسم ولی الان وقتش نیست.

فقط اومدم بگم من آدم دو سال پیش نیستم. چیزهایی دیدم تو این دو سال که گاهی فکر میکنم به عقل جن!! هم نمی رسه چه برسه به اون دختر خوش خیال و احساساتی دو سال پیش. نه که حالا دیگه احساساتی نیستم یا خیلی محکم شدم. آثار شکنندگی جسم و روحم تو نوشته هام فریاد می زنه. ولی خب قول دادم مثبت باشم و به نکات مثبت قضایا نگاه کنم. مثبتی این ماجراها اینه که هیچ چیز واسم عجیب نیست دیگه! یاد گرفتم با همه جور آدمی هم حسی کنم! البته هنوز یاد نگرفتم زود قضاوت نکنم -زودباورم و فکر میکنم همه آدم ها واقعیت رو همونطوری که هست جلوه میدن نه اون طوری که میخوان- ولی روز به روز دارم تمرین می کنم و یاد میگیرم که فقط به حرف آدمها و یک طرف ماجرا نگاه نکنم. یاد گرفتم همیشه دنبال راه حل باشم و زود تسلیم نشم. با همه شکنندگی و زودرنجی هام صبورتر شدم. همه آدم ها تشنه محبت و توجه هستند وقتی میبینم که با احترام و محبت و هم حسی میشه احساس یه آدم دردکشیده رو تغییر داد؛  انگیزه م برای لبخند زدن؛ برای استفاده از کلمات محبت آمیز و محترمانه بیشتر میشه.

 

 

شاید لازم بوده این روزها رو بگذرونم و خیلی شایدهای دیگه...

 پ.ن: گل سنگم تو اون روزهایی که حالم واقعا بد بود؛ خشک شده بود.انگار نعناع خشک. خیلی ضدحال بود واسم! یه برگ کوچولو شاید ابعادش دو میلیمتر بود مونده بود ازش. حالا همون برگ کوچولو اینقدر خانواده دار شده که دوباره میشه بهش گفت گل سنگ. و دوباره قرار محرم دلتنگی های من تو اداره باشه.

۹۵/۰۹/۱۱
صبا ..

حرف دل