غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

سفر عید فطر

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۳۲ ب.ظ

طبق رسم این چند سال اخیر تصمیم گرفتیم که عید فطر بریم سفر یه جای خنک، بعد از کلی تحقیق و تفحص قرار شد بریم سمیرم و کلا جنوب استان اصفهان که دمای هواش پایینه و آبشار و رودخونه هم زیاد داره. 

جالبیه این سفر این بود که قرار بود پنج شنبه صبح بریم و شنبه شب برگردیم که اونجا که رفتیم به این نتیجه رسیدیم که جمعه عصر برگردیم، قرار بود یه جاهایی بریم که به دلایل مختلف از جمله خشکسالی و اینکه نمونه بهترش اطراف شیراز هست نرفتیم! قرار بود یه جاهایی نریم ولی به دلیل اینکه سر راهمون بود رفتیم. قرار بود محل اقامتمون یه جایی مربوط به اداره ما باشه، که رفتیم و دیدیم کارمند مربوطه سوئیت خودشون رو به اسم اداره جا زده و رفتیم یه جای دیگه :) و خیلی هم بهتر بود.  خلاصه که بنده که برنامه ریز این سفر بودم اصلا یه برنامه دیگه ریخته بودم سفره واسه خودش یه جور دیگه پیش رفت و خیلی هم دقیق پیش می رفت :) 

یکی از جاهایی که قرار نبود بریم غار ده شیخ (deh-sheikh) بود، مسیر رفتمون رو از جاده یاسوج رفتیم و کاملا هم از وجود این غار مطلع بودیم ولی بخاطر اینکه من خونده بودم که ورودی ش باید نشسته بریم و فکر میکردیم یه کوهیپمایی داره که واسه مامان مقدور نبود قرار نبود بریم. ولی تو راه که تابلوها رو دیدیم وایسادیم پرسیدیم گفتن که ماشین تا نزدیک غار میره و سخت هم نیست، دیگه ما هم دیدیدم همونجاییم خب، گفتیم میریم میبینیم نشد نمی ریم دیگه! رفتیم دیدیم و خیلی بهتر از تصور ما بود، همون پایین کوه ماشین رو پارک میکردیم و بعد خودشون با پاترول می بردن تا نزدیکی های غار و بعد هم 40-50 تا پله و بعد یه غار محشـــــــــــــــــــر. هر چی از زیبایی غار بگم کم گفتم از عجایب خلقت بود و چون ما پنج شنبه رفته بودیم بجز ما 3-4 نفر دیگه بودن و خیلی خیلی عالی بود. 

عمر غار به 135 میلیون سال پیش می رسید و آرایش استلاگمیت و استلاگتیت هاش واقعا بی نظیر بود.  عکساش رو اگر دوست داشتین سرچ کنید و لذت ببرید :)


جمعه هم که تصمیم شد برگردیم قرار شد بیایم آباده و از اتوبان اصفهان - شیراز برگردیم. ساعت 7.30 هم که فوتبال بود، جاده خلوت خلوت! یه جاهایی که فقط خودمون تو جاده بودیم:) یه جاهایی فقط ما بودیم و کامیون ها :) پلیس راهها هم هیچ کس نایستاده بود :)) و تو جاده ای که قدم به قدم پلیس وایساده هیچ کس نبود:) دیگه فوتبال هم تو جاده با رادیو شنیدیم و بسیار خوشحال شدیم که بردیم.  با توجه به این برد زیبا من گفتم دیگه شیراز نمی تونیم وارد بشیم و دروازه قرآن ترافیکه! ولی خوشبختانه لاین مخالف ترافیک بود در حد همون جام جهانی :)) ولی لاین ما باز بود و زود خدا رو شکر رسیدیم خونه :) 


خدایا شکرت:)

۹۷/۰۳/۲۷
صبا ..

سفر

نظرات  (۵)

آره صبا جون همون روز عصر که همدیگه را دیدیم بعدش رفتیم قلات، نمی‌دونم درست رفتیم یا نه، همون‌جایی که فلش داشت وارد شدیم یه پسری ایستاده بود و ورودی چهارتومن میگرفت، فرمودند دهداری گفته بدهیم، سمت چپ میرفت خیابانی که خونه های ویلاییشون بود و سمت راست به یه محوطه رسید که دور تا دورش درخت های بلند بود و اون وسط را سایه کرده بود به نوعی مه مثلا فکر میکردی غروب شده، سرچشمه آب نداشت انگار آب را با لوله قطور آورده بودند جایی و از اونجا نهر مانندی جاری می‌شد....همین جا بود؟ من تنگه تیزاب را خیلی دوست داشتم
آبشار سمیرم همون آبشار بیشه است منظورت؟
آره بهشت گمشده را انشاالله باید بریم، 
ما مسیر برگشت را هم از یاسوج برگشتیم، اول رفتیم مارگون و خوب خیلی اونجا وقت گذاشتیم، تو مسیر به سمت اصفهان دیگه فرصت نشد بریم سی سخت بااینکه جز برنامه مون بود اما خب بااینکه نرفتیم سی سخت ساعت دوازده شب رسیدیم اصفهان... فقط یه جایی بود کنار جاده قبل از یاسوج که محوطه سازی شده بود و یه رود وحشی پرآب رد می‌شد و کلی ماشین میایستاد، اسمش را نفهمیدم، اونجا یک ساعتی استراحت کردیم

پاسخ:
آره عزیزم قلات همین جا بوده که رفتین ولی منطقه ش خیلی وسیع تر از چیزی هست که دیدی. همین جا سه تا آبشار داره که من خودم دوتاش رو بیشتر نرفتم. هر چی جلوتر میری جنگلش فشرده تر میشه و قشنگ تر. البته خب قشنگی هم سلیقه ای هست.
تنگ تیزاب خیلی خوبه. ولی همیشه شلوغه مگر تو همین ماه رمضون.  شما تازه همین جلوهاش رو رفتین؛ اونجایی که خود تنگه هست خیلی قشنگتر هست که البته پیاده روی زیاد داره و با بچه سخته. 


آبشار بیشه خرم آباد هست، آبشار سمیرم اسم خاصی نداشت همون سمیرم.

همون اول جاده یاسوج به سی سخت تنگ مهریان هست که خیلی رودش به قول تو وحشی هست شاید اونجا رفتین.

چه خوب که همسفری به این خوبی هستی و سفر را بر بقیه هم شیرین میکنی.
کوله بارت همیشه پر باشد از شیرینی و تجربه های خوش سفر
پاسخ:
امیدوارم که همسفر خوبی باشم و نظر بقیه هم همینطور باشه که تو دوست گلم نوشتی.

ممنونم از آرزوی خوبت. کوله بار تو هم پر از آرامش و همه چیزهایی که دوستشان می داری. 
واااای صبا دیدی این سفرهایی که خودشون خوش و خرم پیش میروند چقدر حااال میده:) البته انعطاف پذیری شما هم بی تاثیر نبوده
یه بار دیگه واجب شد ما بیاییم این شیراز را و این غار ده شیخ را بریم و البته سی سخت را هم نرفتیم ، آبشار بیشه سمیرم را هم دوست دارم ببینم :)) آهاان بهشت گمشده هم موند برای سفر بعدی
خوشحالم بهتون خوووش گذشته ... بقیه ی جاهایی که رفتید را هم برامون مینوشتی
پاسخ:
خیلی چیزا بستگی داره به همسفرات تو سفر. ما از شیراز 7 صبح راه افتادیم 7 عصر سمیرم بودیم. 12 ساعت تو راه بودیم چون هر جا به نظرمون خوب بود توقف داشتیم، اگر یه جا اشتباه می رفتیم غر خاصی در کار نبود. 

غار ده شیخ و کلا سی سخت رو توصیه می کنم ولی سمیرم رو توصیه نمیکنم. آبشارش خیلی کم آب شده بود و به شدت شلوغ بود! ما ساعت 8 صبح اونجا بودیم دقیقا از هر جا آب رد نمیشد چادر زده بودن! یعنی اغراق نمیکنم بگم 5 سانت هم بین چادرها فاصله نبود و احساس می کردی رفتی چادر فروشی. حتی رو پله هایی که یکم فضاش وسیع بود چادر زده بودن و برای ما که این همه راه رفته بودیم اصلا جذاب نبود. البته بعدش اومدیم خیلی پایین تر یه جای خلوت و خیلی دنج کنار رود پرآب پیدا کردیم و نشستیم ولی کلا برای کسی خوبه که همون اطرافه ارزش نداره بکوبی بری یا مثلا اگر سر راهت بشه یک ساعت بری ببینی و رد بشی. 

یه آبشار آب ملخ هم قرار بود بریم وارد جاده ش هم شدیم. خاکی هم بود 1 کیلومتر رفتیم ولی یه ماشین اومد گقت اصلا نرید آب نداره و ماشین داغون میشه و اون چیزی که فکر میکنید نیست دیگه ما هم برگشتیم. بعدش رفتیم بی بی سیدان که شبیه گمبیل سپیدان بود

دیگه قرار بود بریم سمت کُمه (kome) و روستاهای اطرافش که رودخونه داشتن که تصمیم مون به برگشت شد.

کلا بخاطر این زودتر برگشتیم چون ما فکر می کردیم خیلی جاها میتونیم بریم ولی وقتی از نزدیک رفتیم به این مساله پی بردیم که قلات خودمون خیلی باصفاتر و پرآب تر و مرتب تره. راستی شما رفتین قلات؟



ولی بهشت گمشده ارزش دیدن داره. ان شالله تو سفرهای بعدی حتما بتونید برید. 
به به... همه چیز خوب پیش رفته.... امیدوارم همیشه سفرهاتون همین جوری خوب پیش بره . بهتون خوش بگذره...
135 م. سال... عااااا... چه زیاد....
پاسخ:
بستگی داره تعریفت از خوب چی باشه!

اگر کسی همراه مون بود شهیدمون می کرد بس که نق می زد که چرا اینجوری پیش میره :)) ولی خب یکی مثل من تو سفر سعی میکنم بر مبنای هر چه پیش آید خوش آید باشم. 


آره 135 میلیون سال خیلی زیاد بود. بعد این استلاگمیت ها هر 100 سال حداکثر 2.5 سانت رشد می کردن! منو یاد آدم هایی انداخت که از نظر فکری و اخلاقی تو 100 سال همینقدر رشد دارن :|
منم باشما هم عقیده اما غاغ بسیار زیباییست
پاسخ:
بله بله :)