غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

بالاخره بعد از مدت های مدید، استاد2 تشریف آوردند ایران و یک سفر علمی 2 روزه در ملازمت ایشان بودم. ویژگی های مثبت استاد2 پیش از این و حتی از طریق ایمیل هم بر من آشکار شده بود اما ملاقات حضوری باعث آشنایی با انسان فوق العاده ای بود که گاه تصورش هم در ذهن نمی گنجد. 


من این سفر و ملاقات های همراه آن را به فال نیک میگرم و نقطه عطفی می پندارم که سرآغاز حوادث خوشایند است.


یک روز هم طول نکشید که برگ دیگری به دفتر یادم باشد اضافه گردد:


یادم باشد که من فردی مثل استاد2 را شاگردی کرده ام که اگر در برخورد با شاگردان خودم یا سایرین در الگو برداری از این بزرگوار کوتاهی کنم، خسران این کوتاهی روز دگر و در جای دگر قطعا دامن گیر خودم خواهد شد. 


 


خدایا شکرت.

۲۹ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۵۷
صبا ..

از وقتی که دخترکی بیش نبودم به فکر دخترکی بودم که روزی مادرش خواهم شد، هر رفتار یا برخوردی که خوشایندم نبود در دفترچه یادداشت کوچک ذهنم به این شکل ذخیره میشد که یادت باشد اگر روزی مادر شدی اینگونه با فرشته ات برخورد نکنی!! 


این نکات و یادداشت ها مختص برخوردهایی که با من می شد نبود اگر در تاکسی ، اتوبوس یا ... رفتاری می دیدم که توجهم را جلب میکرد چه مثبت چه منفی به این دفترچه یادداشت اضافه میشد.


این روزها دلم برای دخترکم پر می کشد، دخترکی که حتی نمی دانم آیا لایق مادر شدنش در این دنیا هستم یا خیر؟


اما این یادم باشدها فقط مختص دخترکم نبود...


وقتی سرکلاس درسی حاضر میشدم که معلمش برخوردی ناخوشایند داشت این دفترچه یادداشت با عنوانی دیگر باز هم پر می شد.


این روزها تعداد سطرهایی که به دفترچه یادداشت معلمی م اضافه می شود تند و تند افزایش می یابد.


می نویسم از آنچه امروز خاطرم را آزرده کرد نه یکبار و نه توسط یک فرد که چند بار و توسط چند نفر تا روزی خاطر فردی که گره کارش دست من است را نیازارم.


وقت دیگران ارزشمند است و وقتی می توانی با 10 دقیقه زودتر بیرون آمدن از منزل یا پیمودن چند قدم و حضور در دفترت نتیجه کاری را حداقل 10 روز به جلو بیاندازی، اهمال نکن. حرام خواری فقط خوردن مال مردم نیست هدر دادن وقت افراد هم نوعی حرام خواریست.


اگر حافظه ات ضعیف است، اگر مشغله ات زیاد است، لیست قرار ملاقات هایت را یادداشت کن. خدا رو شکر که امروز علم پیشرفت کرده و reminder بر روی هر تلفن همراهی وجود دارد.


 


دخترکم کاش بیاید روزی که خدایم مرا لایق تو بداند و تو نازدانه ام به مادرت افتخار کنی.


۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۵۵
صبا ..

خیلی وقته که می خوام از دید خودم به وبلاگ نویسی و وبلاگ نویسان بپردازم ولی بخت با ما یا شایدم با وبلاگرها یار نیست.


الان هم بخت نیمه یاری کرده، اگر جواب تست های معظمم خوشحال کننده بود، امشب این یادداشتو تکمیل میکنم. 


و گرنه که این روز بر همه وبلاگ نویسان مبارک بادلبخند



 فردا نوشت: نتیجه ی تست ها موفقیت آمیز بودهورا اما به دلیل لو باتری شدن خودم این یادداشت کامل نشد.لبخند ریشه یابی اینکه بخت یار چه کسی نیست هم باشد بر عهده پرتقال فروش!!متفکر


۱۰ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۵۲
صبا ..

چند روزی هوای دلم عجیب طوفانی بود! بادهای سهمگین آرامشم را سلب کرده بودند! با انتخاب پناهگاه نامناسب عذاب الیم و لذت زودگذر را همزمان می چشیدم. مثل مسافر سرگردان کشتی طوفان زده دریازدگی را تجربه میکردم.  امروز دیگر طاقتم طاق شد. درونم الهم لبیک می گفت. پناه می خواستم اما طلبکارانه! آخر اختیار طوفان که دست من نبود. آن پناهگاه را هم از سر ناگزیری برگزیده بودم. حس کودکی  را داشتم که کار اشتباهی کرده و می داند مورد غضب و شماتت مادر است ،اما...


اما دلم بیش از هر چیز آغوش مادر را می خواست که نوازشم کند، دلجویی کند و بگوید برای هر کسی پیش می آید، من کمکت می کنم که جبران کنی. آسمان دلم تاب نیاورد آنقدر بارید تا ابرهای سیاه بیرنگ شدند.


کتاب حرف های مادر را گشودم گفته بود به وعده هایش عمل می کند!


دلم شعر حافظ خواست، نشانه گیری خواجه ی اهل راز بر حیرتم بیفزود:


دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت


                                  دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور


هان مشو نومید چون واقف نئی از سرغیب


                                   باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور


ای دل ار سیل فنا بنیادهستی برکند


                             چون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور

۰۶ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۴۸
صبا ..