حدیث 31:
اى فرزند آدم، بدرستى که تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است.
حدیث 31:
اى فرزند آدم، بدرستى که تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است.
سخن 30 :
مَاذَا وَجَدَ مَن فَقَدَک؟ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مشن وَجَدکَ؟ لَقَد خَابَ مَن رَضِیَ دُونَکَ بَدَلا.
چه دارد آن کس که تو را ندارد؟ و چه ندارد آن که تو را دارد؟ آن کس که به جای تو چیز دیگری را پسندد و به آن راضی شود، مسلما زیان کرده است . دعای عرفه
حدیث 29 :
هرکس از روى نافرمانى و معصیتِ خداوند، کارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناک و بیمناک مى باشد مبتلا مى گردد.
حدیث 28:
بینش و عقل و درک انسان تکمیل نمى گردد مگر آن که ـ أهل حقّ و صداقت باشد و ـ از حقایق، تبعیّت و پیروى کند.
حدیث 27:
کارها و أمور خود را همانند کسى تنظیم کن و انجام ده که مى داند و مطمئن است که در صورت خلاف تحت تعقیب قرار مى گیرد و مجازات خواهد شد. و در صورتى که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.
حدیث 26:
امام حسین (ع) : عبادت کنندگان سه گروهند: 1- گروهی خداوند را به انگیزه رسیدن به پاداش و دستیافتن به نعمتهای نامحدودش عبادت میکنند، این دسته از عبادتکنندگان مانند سوداگران سودجو است. 2- بعضی خداوند را از ترس عذاب میپرستند و عبادت میکنند که این دسته از عبادتکنندگان در خور بردگان زرخرید است. 3- و کسانی هستند که خداوند را به منظور شکرگزاری و انجام یک وظیفه انسانی پرستش مینمایند ( خداوندا من تو را عبادت میکنم چون لایق پرستش و عبادت هستی ) این دسته از عبادتکنندگان عبادت انسانهای احرار و آزادگان است و چنین عبادتی افضل و برتر از تمام عبادات است.
حدیث 25:
خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خویش مَکشان و با بلایا (گرفتارىها) ادبم مکن
در حال نیوشیدن کتاب شعله ی طور، هستم که زندگی حسین بن منصور حلاج توسط استاد عبدالحسین زرین کوب را روایت می کند.
اواخر عمر حلاج، زمانی که بی پروا بانگ انا الحق را می گوید وقتی از مجلسی بیرون می آید که بزرگان علم با بی ادبی و کم محلی با او برخورد کرده اند به یکی از اصحابش این گونه می گوید:
"غرور علم انسان را از نیل به معرفت باز می دارد, برای درک حقایق قلب گرم لازم است،عقل سرد بدانجا راه ندارد."
شبی که کنکور کارشناسی داده بودم تفالی به دیوان حافظ زدم که بیت زیر که هیچوقت از ذهنم ّپاک نمی شود، شاه بیت آن غزل بود:
بشوی اوراق اگر همدرس مایی | که علم عشق در دفتر نباشد |
در 40 روز گذشته هر کتابی که خواندم همین پیام را در قالب و اشکال مختلف بیان می کند، وقتی سیزارتا بهترین معلمش را رودخانه می دانست و با گوش دادن به صدای آن درس می گرفت، وقتی که آن راننده تاکسی در کتاب "روی ماه خدا را ببوس" صدای سوسک ها را می شنید، وقتی پایان نامه سایه مکالمات خداوند با موسی بود، و ... وقتی حلاج خودش را همچون شعله ای می داند که خداوند از طریق آن با موسی در کوه طور سخن گفت و...
اصلا بگذریم از این مساله، مدت هاست که موسی ذهنم را به خود مشغول کرده است، هر بار که قرآن را می گشایم موسی و قومش هم حاضرند، چه پیامی است در حضور مستمر موسی در قرآن وسایر کتب؟؟؟
حدیث 24:
ایمان بنده مومن کامل نمیشود مگر اینکه در او چهار خصلت باشد :
1.اخلاقش نیکو باشد
2.بخشنده باشد ،
3.از گفتن حرفهای زیادی خودداری کند ،
4.زیادی مالش را انفاق کند.
حدیث 23:
حضرت ابى عبد اللَّه فرموده از خوبیهاى دنیا و آخرت این است پیوند خویشاوندى کنى با کسى که از تو قطع رابطه کرده و به بخشى بکسى که ترا ناامید نموده و درگذرى از کسى که بتو ستم کرده.