غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

*این روزها دلم می خواهد که شبانه روز بجای 24 ساعت 48 ساعت بود، حالم خوب است اما خسته ام، در موراد نادری مثل امروز که چند ساعتی وقت خالی دارم از خستگی دلم می خواهد هیچ کار نکنم و بعدش هم قاعدتا عذاب وجدان کارهای تلمبار شده می ماند و منلبخند البته به خوبی از پس توجیهش بر می آیمچشمک

*در این شلوغی ها که از خستگی چشمانت به زور باز می شود، درخواست دوستی یک دوست قدیمی در ف.ی.س بوک ( که هیچ راه ارتباطی با او نداشته ای) اینقدر دچار هیجانت می کند که از 5 ساعت خواب شب دو ساعتش  را به مرور خاطراتت با او اختصاص می دهی و ته دلت ذوق می نمایی بسیار.

*از شاگردانم امتحان میانترم گرفته ام. از دخترک نابینا زودتر از بقیه امتحان گرفتم و وسوالات را شفاهی برایش خواندم و او جواب داد، حتی شکل ها و جدول ها را نیز خواندم بدون ذره ای دلسوزی و ارفاق، نمره کامل گرفت! همان سوالات برای همکلاسی هایش سخت بود و پیچیده و وقتی در جواب به اعتراض هایشان ابراز میکنم که دوستشان با وجود وضعیت خاصش نمره کامل گرفته جواب می دهند که او با ما متفاوت است!! و من هم به این تفاوت واقفم. اکثر ما انسان هایی هستیم که به توانایی هایمان، به داشته هایمان مغروریم. و این غرور گاهی بدجور کار دستمان می دهد. 

 

 

جمعه نوشت: جواب یکی از مقالات بعد ارسال این یادداشت آمد، و باز هم ریوایز، جالب است که همیشه در ریوایز اول باید این رشته ای ها را قانع کنم،  در ریوایز دوم آن رشته ای ها را، کلا رشته به رشته ای شده است که مپرس!! برای آن مقاله ی narrow مان هم استاد2 ایمیل زده و علت تاخیر را جویا شده، جواب داده اند که داورهایمان فراری اند فعلا!! بارالها از برای بررسی مقالات ما داوری رشته به رشته شده!! عطا کن که زبان ریش ریش شده ی ما را بفهمد.

۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۸
صبا ..

استاد2 دارند به وعده شان وفا می کنند، شدند مثال نقض "هزار وعده خوبان یکی وفا نکند" و من با وجود خستگی بسیار این روزها حالم بسیار خوب است و حقیقتا شرمنده لطفی هستم که استاد2 بهم دارند. واقعا معتقدم  "هذا من فضل ربی". قبل ترها یکبار استاد2 گفته بود که از خوش شانسی شان بوده که من دانشجویشان شدم خجالت و من همیشه فکر میکردم که تعارف میکنند که دلگرمم کنند به کار!!  ولی وقتی می بینم که دانشجوهایشان ندیده می شناسندم انگار که دلم می خواهد باور کنم حرف هایشان بیشتر از تعارف های متداول است. 

 هیچ ایمیلی در راستای مقالات دریافت نشدخنثی 

 

 

پی نوشت (شیرازی بخونید) : عامو پرشین بلاگ یه مدته جیگرمونه له کرده بس که هر روز یه اطفاری اومده عصبانی


۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۶
صبا ..

امشب در دل شوری دارم!! لبخند  شور مقاله های طفل معصومم افتاده تو دلم، تجربه ثابت کرده وقتی از این شورها می افته تو دلم یکی دو روز بعد ایمیل هایی دریافت می شود که ... . جای خالی رو چند روز دیگه پر میکنم!! 


۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۵
صبا ..

*- تاریخ سیستمم را می کشم عقب، گوگل قهر می کند و هیچ سرویسی ارائه نمی دهد نمی دانستم که گوگل عزیزم اینقدر حساس به زمان و وقت شناس است!

*- زندگی در حال گذر است و خوشبختانه تلاطم هایش این روزها اذیت کننده نیست.

*- استاد2 آمده اند ایران، دفعه پیش از بس که سرشان شلوغ بود من که هیچ استفاده ای نبردم، این دفعه وعده داده اند که جبران میکنند!! آورده اند که "هزار وعده ی خوبان یکی وفا نکند" باشد که استاد2 مثال نقضی شوند بر این مصراع.

*- شاگردان این ترمم را می دوستم، شوق دارند برای حضور در کلاس، شوق دارم برای حضور در کلاسشان، وقتی سوال می پرسم حداقل 4- 5 دست بالا می رود که جوابم را بدهند. یکی شان نابیناست، درک نمی کنم که چرا به رشته ای هدایت شده که کاملا به بینایی نیاز دارد!! فقط می فهمم که به شدت باهوش است و خیلی دلم میخواهد بدانم که چطور از پس درس هایی که تماما با شکل و تخته و ... توضیح داده می شود بر می آید.

  *- از اتفاقات سیاسی اخیر هم بازدید خادم ملت از شهرمان بود که ما نفهمیدیم اصلا برای چه بود! انگار بیشتر جنبه توریستی داشت تا خدمت به ملت!!  

  *-  بعد از اینکه کتاب 100 سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز را تمام کردم (اینجا (+) گفته بودم که نمی توانم با کتاب ارتباط برقرار کنم اما از نیمه اش به بعد توانستم و هنوز هم آثار کتاب در ذهنم تداعی می شود، این کتاب یک جور سنت شکنی بود برایم، بستر فرهنگی متفاوت داستان، تخیل و کلا مضمون داستان و روالش که اصلا طبق انتظار پیش نمی رفت جذاب بود) ، کتاب عطر سنبل عطر کاج اثر فیروزه جزایری دوما را خواندم که در قالب داستان زندگی افرادی که تاره به آمریکا مهاجرت کرده اند را بررسی می کرد نثر کتاب قوی نبود اما دوستش داشتم. بلافاصله کتاب هزاران خورشید تابان خالد حسینی را خواندم. احساساتم را خیلی درگیر کرد و دیدگاهم را به زنان افغان تغییر داد. خواندن این کتاب خیلی درد داشت. حالا هم در حال خواندن کتاب نامه ای به کودکی که هرگز زاده نشد اثر اوریانا فالاچی هستم . 

۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۳
صبا ..