غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسیقی» ثبت شده است

شروع کردم به گوش دادن به موسیقی ملل مختلف!

ولی خب سخته یه آهنگ جذاب توشون پیدا کرد.

 

شماها اگر آهنگ غیرفارسی و غیرانگلیسی جذابی می شناسید که توش داد نمی زنه!! :) میشه لطف کنید و تو کامنتها معرفی کنید.

 

از کره ای و چینی و روسی گرفته تا عربی و ترکی و دری و تاجیک و ...  

 

پیشاپیش متشکرم :) 

۱۶ نظر ۲۱ دی ۰۲ ، ۰۸:۰۸
صبا ..

جمعه آخرین ارایه م به عنوان دانشجو رو در زندگی درسیم دادم و حالا فقط می مونه سابمیت تز! و البته نوشتن مقالات و ... و البته نوشتن بقیه تز! 

صبح شنبه یادم نمی اومد دیروزش چقدر کار داشتم و سرم شلوغ بود. خیلی اتفاق عادییی بود به نظرم. 

مسیری که تا اینجا طی کردم مسیر آسونی نبود ولی همون وسط ها ذوق هام رو کردم و الان نزدیک شدن به خط پایان شاید اونقدری که انتظار میره برام هیجان انگیز نیست.

امروز داشتم به این فکر میکردم که یه سری چیزا بهت لذت آنی میده ولی تاثیری تو رضایتت  از زندگی نداره ولی یه سری چیزا لذت آنی شون کمتر هست ولی تاثیرشون عمیق هست و ماندگار. مثلا بری شهربازی یا بری یه رستوران خیلی خوشمزه بهت لذت آنی میده و اگر از زندگیت حذفشون کنی خیلی تاثیری توی رضایت کلیت از زندگی نداره ولی مثلا درس خوندن در این مقطع برای من و البته نزدیک شدن به خط پایان بیشتر حس رضایت رو داره. یعنی مطمئنم اگر درس نمی خوندم زندگیم همیشه یه چیزی کم داشت و حالا یکی از قطعه های مهم پازل زندگیم داره میره سرجای درست خودش و خب این باعث میشه که یه قطعه از قطعه های سرگردان کم بشه و هرج و مرج ذهنیم کمتر بشه. هر چند که این مقطع برای من کم از ترن های شهربازی هم نداشت بس که بالا و پایین داشت و خب کلی هیجان و ذوق لحظه ای رو هم تجربه کردم دیگه :)  

 

این یک ماه اخیر به نسبت فشرده بود و از قبل برای خودم جایزه در نظر گرفته بودم. جایزه کنسرت معین بود که شنبه شب برگزار شد و کلی جاتون خالی و کلی ناز تنفس جناب معین. صداش فوق العاده بود یعنی تو اجرای زنده ش صداش خیلی بهتر از چیزایی بود که تا حالا شنیده بودیم و ماشالله با ۷۰ سال سن دو ساعت بدون وقفه خوند و چقدر هم که شخصیت متواضع و خاکی و دوست داشتنی داشت. جایزه خوبی بود خلاصه. 

برم به فکر یه جایزه دیگه باشم واسه دور تند تمام کردن تز :) 

۲۱ نظر ۰۳ مرداد ۰۱ ، ۰۵:۴۲
صبا ..

دل شـیـدا حـلـقـه را شـکـنـد, تـا بـرآیـد و راه سفر گیرد


مگر یکدم گرم و شعله فشان ,تا به بام جهان بال و پر گیرد

 

 

وقتی آهنگ شبانگاهان از مختاباد میرسه به همین قسمتی که نوشمتش یه حس تشویق واسم داره. هر سری تو ذهنم یه حلقه ای میاد که باید شکسته بشه!! اون شعله فشان و بام جهان بهم انگیزه میده. 

 

و وقتی میرسه به: 

خـوشـا ای دل بال و پر زدنت, شعله ­ور شدنت در شبانگاهی 

 

تشویقم میکنه به حرکت و بال و پر زدن. حرکتی که ممکنه حتی به آتش گرفتنم ختم بشه ولی یه حس خوب انگیزه پشتش هست. 

۴ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۵:۵۲
صبا ..

از نگاه یاران به یاران ندا می‌رسد
دوره رهایی رهایی فرا می‌رسد
این شب پریشان پریشان سحر می‌شود
روز نو‌ گل‌افشان ‌گل‌افشان به ما می‌رسد
بخت آن ندارم ‌که یارم کند یاد من
حال من‌ که‌ گوید که ‌گوید به صیاد من
گرچه شد دل زار گرفتار به بیداد او
عاقبت رسد عشق رسد عشق به فریاد من
ساقیا کجایی کجایی که در آتشم
وز غمش ندانی ندانی چه‌ها می‌کشم
ساقی از در و بام در و بام بلا می‌رسد
بر دلم از این عشق از این عشق چه‌ها می‌رسد

 

 

شاعر : فریدون مشیری

خواننده: صدیق تعریف

لینک آهنگ

 

 

۳ نظر ۰۶ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۴۰
صبا ..

ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را

روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری، کز گرد دام زلفت

با صد امیدواری، ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی

گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد

آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله

در خون نشسته باشم، چون باد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یارب حلال بادا

صیدی که از کمندت، آزاد رفته باشد

پرشور از حزین است امروز کوه و صحرا

مجنون گذشته باشد، فرهاد رفته باشد

 

حزین لاهیجی.

 

اگر دوست داشتید با صدای علیرضا افتخاری بشنویدش. 

۶ نظر ۲۴ دی ۹۹ ، ۰۳:۴۱
صبا ..

شب آفریدی، شمع آفریدم

خاک آفریدی، جام آفریدم


بیابان و کوه‌سار و زاغ آفریدی

خیابان و گل‌زار و باغ آفریدم


آنم که از سنگ آیینه سازم

آنم که از زهر نوشینه سازم


دارم این آهنگ رو که غزل شاکری خونده گوش میدم و ذوق میکنم به دلایل بسیار ولی خب مهمترینش اینه که چون دارم تمرین های شکرگزاری رو انجام میدم سوژه واسه شکرگزاری های بعدی تو ذهنم شکل گرفته و خب از این بابت خوشحالم :)


آهنگ تموم میشه آخرش یه آقایی با صدای خیلی غمگین می گه : غمگین ترین آهنگ ها در وبسایت ناکامان😂 از پارادوکسی که بین احساس من از شنیدن آهنگ وجود داشت و نظر اون آقاهه با اون سایتشون 😉 خنده  م گرفته و قطع هم نمیشه!!



پ.ن: اگر حالتون خوب نیست به هر دلیلی،  توصیه می کنم تمرین های کتاب معجزه را انجام بدید. بهتون قول میدم معجزه رو تو حالتون ببینید.

۶ نظر ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۵۵
صبا ..

دیشب رفتیم اپرای عقل و عشق و آدمی از همای. فوق العاده بود، هر چی بگم خوب بود کم بود، من که از همون اول چشمام خیس بود، موهای تنم سیخ! چقدر لازم داشتم یه همچین چیزی رو برم. چقدر متن داستان و اشعارشون و شکل اجراشون فوق العاده بود، کلا احساساتم از اول درگیر شد؛ وقتی تموم شد اصلا دلم نمیخواست بلند شم. میخواستم همونجا بمونم و بازم هم اجرا بشه :) (اینجا در موردش بخونید)


من خود خدا را دیده ام

 بی منتـــــها را دیده ام

 در من خدا جوشیده است

 چشم از گنه پوشیده است

 جانم بهش اکنده شد

 دردل خدایم زنده شد

 شادم بسویش میروم

 مستانه کویش میروم

 شادم به دارم میکشید

 در شهر یارم میکشید

 مست از خدایم میکنید

 زین تن رهایم میکنید

و ....


عشق گر خواهی بباید 

خویش را شیدا کنی

خویش را باید بسوزی

عشق را پیدا کنی

دردها باید کشیدن

رنج ها باید چشیدن

خویش را باید بسوزی

عشق را باید بسازی




اینم شعر پایانی ش:

من پیام آورده ام مردم پیام آورده ام پیام آورده ام

ای مردمان عاشق شوید

من نه از سوی خدایم

من نه زین عالم جدایم

من نه زان اهل ریایم

از شمایم مردمان عاشق شوید

من نه زرتشتم نه موسی

من نه فرعونم نه عیسی

من نه در غارم نه در مسجد نه معبد نی کلیسا

از شمایم مردمان عاشق شوید

همچو ابراهیم و مانی نیستم

من در عمری جاودانی نیستم

از زمینم ، آسمانی نیستم

از شمایم مردمان عاشق شوید

من عصا را اژدها هرگز نخواهم کرد

اژدهای دهر را باید عصا کردن

جان تک فرزند خود را بی بها هرگز نخواهم کرد

در میان آبها تنها رها هرگز نخواهم کرد

زان که جان خویش را باید فدا کردن

من پیام آورده ام مردم پیام آورده ام ای مردمان عاشق شوید 


دیشب که ما رفتیم شب آخر بود! یعنی تمدید شده بود! قبلا که یه بار همای اومده بود شیراز، من تا تصمیم بگیرم شب چندم برم و برم بلیط بگیرم، همه صندلی ها فروخته شده بود. اینم اصلا نمی دونستم اپراست! فقط واسم مسیج اومد که برنامه همای تمدید شده و من از رو همون لینک رفتم بلیط بگیرم. پرداخت وجه رو که زدم، اومد که عملیات با شکست مواجه شد! ولی بعدش مسیج کد پیگیری بلیط اومد، و پول هم برگشت به حسابم! یعنی من بلیط گرفته بودم بدون پول :) دیشب که مراسم تموم شد، رفتیم گفتیم اینجوری شده، کلی هماهنگی و زنگ، تا آخر رفتیم پیش مسئول IT سایت، براش توضیح دادم باورش نمی شد!  کلی هم تشکر کرد که اومدیم گفتیم، همونجا پول رو کارت به کارت کردم و تشکر کرد ولی همش نگران بود ما اشتباه کرده باشیم. البته من 10 گردش آخر حسابم رو هم گرفته بودم بهش دادم. دوباره امروز زنگ زده که مطمئنید پول از حسابتون کم نشده دوباره، یه 10 گردش دیگه بگیرید! میگم خب نشده باهاتون که تعارف نداریم! میگه من حتما دارم پیگیری میکنم که اشتباه شده پول رو برگردونم! خلاصه اینم تجربه جالبی بود، البته هنوز 72 ساعت نشده و شاید دوباره کسر شد از حسابم!


همون دیشب قبل از اینکه بریم اپرا، سمیه جانم :* یه شعر فی البداهه واسم کامنت گذاشته بود، که من رو برد رو ابرها از خوشحالی، شعر رو میگذارم اینجا که اگر بلاگ یه روزی خواست کامنتها رو مثل پرشین بلاگ قلع و قمع کنه، یادگاری دوست ادیب و مهربونم رو داشته باشم.


خوب قد کشیده‌ای پا به پای این نهال

بارها شکفته‌ای ز اشتیاق این خیال

ای نسیم صبحدم ای صبای مشک‌بار

پر شدم ز شادیِ شُرب شربت وصال


۲ نظر ۲۸ دی ۹۶ ، ۲۰:۱۴
صبا ..

خواهری تحقیق فرمودن علت اینکه من یهو پِلی میشم اینه:


علت اینکه آهنگی در مغـــز شما دائما تکرار میشود این است که:

مغزتان ، آن را به عنوان موضوعی ناتمام فرض کرده مخصوصا اگر تنها قـسمتی

از آهنــگ را حفظ باشید احتمال تکرار آن در ذهنتان بسیار بیشتر میشود.

 

و اما آهنگ امروز صبح که خیلی دوستش دارم:

من بهارم تو زمین 

من زمینم تو درخت 

من درخت ام تو بهار 

ناز انگشت های بارون تو باغ ام میکنه 

میون جنگل ها تاق ام میکنه. 

تو بزرگی مثل شب. 

اگه مهتاب باشه یا نه 

تو بزرگی مثل شب. 

خود مهتابی تو اصلا خود مهتابی تو . 

تازه ، وقتی بره مهتاب و ،هنوز 

شب ِ تنها 

باید 

راه دوری بره تا دم دروازه ی روز 

مث شب گود و بزرگی 

مث شب. 

تازه ، روزم که بیاد 

تو تمیزی 

مث ِشبنم 

مث ِ صبح. 

تو مث ِ مخملی ابری 

مث ِ بوی علفی 

مث ِ اون ململ ِ مه ِ نازکی 

اون ململ ِ مه 

که رو عطر علفا ، مثل بلاتکلیفی 

هاج و واج مونده مردد 

میون موندن و رفتن 

میون مرگ و حیات . 

مث ِ برفائی تو . 

تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه 

مث ِ اون قله مغرور ِبلندی 

که به ابرای سیاهی و بادای ِ بدی می خندی... 


من بهارم تو زمین 

من زمین ام تو درخت 

من درختم تو باهار، 

ناز انگشتای بارون ِ تو باغ ام میکنه 

میون جنگل ها تاق ام میکنه.


احمد شاملو

با صدای خشایار اعتمادی

۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۰۵
صبا ..

امشب رفتیم کنسرت گروه رستاک. 


جاتون خالی خیـــــــــــلی خوب بود. خیلی خوب تونستم خدا رو حس کنم!!! هارمونی و نظم و هنر و خلاقیت شون فقط تداعی کننده خدا واسم بود!


کلا من تو موسیقی خیلی بهتر میتونم با خالق زیبایی و نظم ارتباط برقرار کنم. بسی کیفور شدم.


متشکرم خدا! که ظهور کردی. فقط بی زحمت! یه جاهای دیگه هم هست که خیلی بهحضورت نیازه! اونجاها هم یه سر بهمون بزن! یا یه ردپایی بگذار. متشکرم.بنده ناتوان و همیشه طلبکارت. صباخجالت

۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۸
صبا ..

مشاورم معتقده من احساساتم تیزه! و بیشتر این تیزی هم سمت خودم هست! یعنی من بیشتر به خودم آسیب می زنم تا اینکه مثلا بخوام رفتارهای آسیب زا برای دیگران داشته باشم. خب منم با حرفش موافقم! از اون طرفم من شوق خیلی چیزها رو دارم! چیزها خیلی ساده! و با چیزهای خیلی روتین و عادی خوشحال میشم! بیشتر از بقیه ذوق داشته ها، شادی هاشون و ... رو دارم، البته خب خیلی رو خودم کار کردم که متعادل تر بشم! که کمتر حرص بخورم! ولی هیچ وقت دلم نمی خواد از خوشحالی و شادیم واسه چیزهای کوچیک کم بشه! بعد چند روز پیشا در راه بازگشت به منزل داشتم فکر میکردم که اصلا مگه قراره همه متعادل باشند! خب من همینجوری خوبم دیگه! حالا درسته روده ام شبیه تور مژگانه! ولی خب دنیا به آدم هایی مثل منم نیاز داره دیگه خجالت همه آدم ها بخوان روی خط میانه باشن پس کی ذوق چیزهای الکی رو کنه! کم کم بحث به تنوع خلقت و خدا هم کشیده شد که ضمیر ناخوداگاهم مجددا با یک موسیقی متناسب وارد میدان شد:

من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو میپرسته
کی برات میمیره کی نمیشه خسته
کی تورو میذاره روی دوتا چشماش
کی اگه نباشی میگیره نفس هاش

البته همون اول گفت مخاطبش اوس کریم هست.

منم دیدم شاهد از غیب رسید دیگه! راضی شدم که حتما من باید باشمنیشخند

 

پ.ن:  عنوان و شعر متن از ترانه من اگه نباشم اثر کامران و هومن!!!


۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۹:۲۲
صبا ..