غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

شنبه ای که گذشت مثل چند هفته گذشته رفتیم تظاهرات! تفاوتش این بود که دفعات پیش تو محل تجمع ساکن بودیم ولی این بار قرار بود راهپیمایی باشه تو قلب سیدنی از ساعت ۲ تا ۴! 

هواشناسی پیش بینی بارندگی کرده بود برای شنبه ۶۰-۷۰ میلیمتر بارون! صبح شنبه تا ساعت ۱۲ هوا افتابی و تا حدی ابری بود. همین که ما از خونه رفتیم بیرون آسمان هم همگام با ما شروع به اعتراض کرد.

دفعات پیش نصف شعارها فارسی بود. ولی این دفعه بلندگوهای بسیار بزرگ و همه چیز سازماندهی شده بود و همه شعارها هم انگلیسی بود. کلی پلاکارد و پوستر مردم آورده بودن. خیلیها پرچم پوشیده بودن یا لباسشون یه علامت مرتبط با این روزها بود. حتی بعضی ها چترشون بیان کننده یه پیامی بود! 

کلی هم شرکت کننده غیرایرانی تو جمع بود! جمعیت شاید نزدیک ۱۰۰۰۰ نفر بود. سیدنی شهر خیلی بزرگی هست. ۱۷ برابر تهران! و برای رسیدن به مرکز شهر که به سختی جای پارک ممکنه پیدا بشه باید از قطار و سایر وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کرد که در نزدیکترین حالت ۴۵ دقیقه و گاها ممکنه تا دو ساعت زمان هم لازم باشه. این همه آدم و کلی ها با بچه کوچیک و کالسکه تو اون روز بارونی اونجا جمع شده بودن بدون هیچ تبلیغات خاصی و اطلاع رسانی که در حد چند تا استوری تو اینستاگرام بود! نه صدا و سیمایی هست که بخواد از ۱۰۰ روز قبلش هی تبلیغ کنه که آهای بیایید و نه هیچ گروه واحدی که مردم بهش رجوع کنند که اطلاعیه ها رو ببینند. یه جورایی بیشتر اطلاع رسانی ها در جمع های دوستانه هست. 

اون روز برنامه ۲ تا ۴ بود و کل خیابون های وسط شهر بخاطر این راهپیمایی ترافیک بود و مردم عادی تو پیاده روها فقط عکس و فیلم میگرفتند! و اون توجهی که باید جلب میشد جلب شد. 

دانشگاهها مدام برنامه میگذارند. جلسات همه پرسی! دعوت از فعالان حوزه زنان و تجمع روبروی پارلمان تو کنبرا برنامه های این مدت بوده. خلاصه حرفام این هست که توجه مردم اینجا به این موضوع جلب شده و شجاعت دختران و زنان ایرانی براشون ستودنی هست. 

اون روز بارونی که من میدیدم افراد مسن غیرایرانی با بلندگوهای کوچیکشون بین ما هستند و بلندتر از ما اسم مهسا امینی و woman - life freedom  رو داد میزنند واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و درسی که برام داشت این بود اگر جای دیگه دنیا ظلمی شد من دیگه حق ندارم ساکت باشم و همین جور که مردم اینجا کنار من و مردم سرزمین من و زنان ما هستند ما هم باید صدای بقیه باشیم.

یادم اومد که اون اولا که تازه اومده بودم اینجا برام عجیب بود که اینا چرا در حمایت از هر چیزی پامیشن میان تو خیابون و اون موقع ها فکر میکردم از بی درد بودنشون هست ولی حالا می بینم اینکه یه نفر که داره تو یه کشور دیگه با یه رفاه نسبی زندگی میکنه! نه مشکل اقتصادی خاصی داره و نه فرهنگی و آزادی های اجتماعیش هم به اندازه کافی هست ولی وقت میگذاره اخبار رو دنبال میکنه و حتی بخاطرش عصر آخر هفته ی بارونیش که به قول هموطنانمون بسیار مناسب لش کردن هست میاد تو خیابون! نشان از روح بزرگ و قلب دریایی اون آدم داره. رفاه و آسایش رو فقط برای خودش نمیخواد و کوچکترین کاری که از دستش برمیاد رو برای بقیه ساکنان این سیاره انجام میده.

مساله ی دیگه این بود که خود من تا قبل از شروع این جنبش به شدت نگران خطر تجزیه شدن ایران بودم ولی الان می بینم این نگرانی رو جمهوری اسلامی برای ما ساخته! و توهم توطئه و جدایی رو سالیان دراز تو گوش ما خونده! 

واقعا نمیتونم درک کنم چطور یه حکومتی که ادعای عدالت علی و اسلام داره میتونه تو دورترین منطقه از پایتخت مردم خودش رو جلوی در مسجدی که برای نماز جمعه رفتن به گلوله ببنده!  چطور با این همه وحشی گری به جون کردستان افتاده! مردم تمام مناطق مرزی ایران تمایل به تجزیه دارند؟ لابد جمهوری اسلامی در نقش دایه مهربانتر از مادر داره جلوی این تجزبه طلبی رو میگیره!؟ ۴۳ سال این حکومت وقت داشته که این مناطق به اصطلاح محروم رو آباد کنه ولی به جرم اهل تشیع نبودن همیشه محروم نگه داشته شدن و الان هم که همگام با بقیه مردم دادشون در اومده جوابشون گلوله هست :(

 

و اینکه این روزها مدام میشنویم جامعه دو دسته و چند دسته شده؟! سوالی که برای من پیش میاد این هست که مگه قرار هست همه مثل هم فکر کنند؟! اگر قرار باشه جامعه یکدست باشه و تک حزبی که میشه همون جمهوری اسلامی که شعارش این بود :  "حزب فقط حزب الله" !! مسلمه که باید افکار و احزاب و گروههای مختلف اجازه ابراز نظر داشته باشند. تو همه ی کشورهای دنیا حزب چپ و راست وجود داره و با هم مناظره و مباحثه و حتی کل کل دارند! پس باید گفت همه ی اون کشورها در آستانه فروپاشی و تجزبه هستند؟! و دیگه مردمشون آحاد یک ملت نیستند!!؟! 

تو همه کشورهای دنیا حزب های با طرفدارهای کمتر وجود داره! اگر حزبی حرفی برای گفتن داشته باشند تو انتخابات مردم بهشون رای میدن! اینکه اقوام کرد - بلوچ و اقلیت های دینی و حتی سلطنت طلب ها و اقشار و گروههای مختلف این روزها صداشون دراومده نه تنها نشانه بدی نیست که خیلی هم عالی هست. جامعه یکدست که هیچ کس جرات ابراز وجود و نظر نداشته باشه خبرنگارا و روزنامه ها نتونند نقد کنند و یه جوان نتونه یه ترانه بخونه که یعنی خفقان کامل.  یعنی حکومت کمونیستی مورد علاقه پوتین! که هر کی طبق موازین دولت پیش نرفت مجازاتش مرگ هست! 

اینجا موقع تجمعات و تظاهرات از همه اقوام هستند. لباس های محلی شون رو هم می پوشند و باعث افتخار باید باشه که مردم ما تونستند بدون هیچ لیدری که اهداف شخصی و حزبی و مالی داشته باشه اینطور مسالمت آمیز و دوستانه با هم همکاری کنند.  و کاملا مشخص شد که حاکمان ایران بیشترین منفعت رو از ایجاد تفرقه بین مردم ایران و دشمن پنداشتن همدیگه می بردن!

 

مساله بعدی این هست که هیچ کشوری در دنیای امروز به نفعش نیست که جمهوری اسلامی براندازی بشه! چرا؟ 

جهان عرب از قدرت گرفتن ایران و قدرت اول منطقه بودنش واهمه داره! منابع ایران و مهمتر از اون فرهنگ و دانش مردم ایران اگر اجازه پیشرفت داشته باشه هیچ مرزی رو نمی شناسه و چرا کشورهای جهان عرب باید از قدرت اول منطقه شدن و استقلال کامل کشوری که اکثریت مردمش شیعه هستند خوشحال بشه؟

اروپا و آمریکا با لولو ساختن ایران تو منطقه تجارت اسلحه و نفت و گاز و انرژی پررونقی برای خودشون ساختن! هر روز هر تحریمی میشه نفت و گاز ایران کم ارزشتر میشه در بازار جهانی و خب کی این وسط سود میبره؟!!

چین و روسیه هم که انگار زالو افتادن به جون منابع ایران و اگر حکومتی سرکار بیاد که نخواد بهشون باج بده و دستشون رو از این منابع قطع کنه خب منافعشون شدیدا به خطر میافته! 

و مهمتر از اون نخبگان ما کجا دارند کار میکنند این روزها؟ 

نتیجه گیری که من میکنم این هست که برعکس اون کسانی که تو ایران معتقدند که اعتراضات کار دشمن هست! من معتقدم که مخالفت در مقابل اعتراضات هست که کار دشمن هست و سرویس های اطلاعاتی همه کشورهای دنیا که منافعشون در خطر هست قطعا این روزها برای خودشون کلی جیره خور و مواجب گیر تو ایران دارند که در مقابل مردم بایستند که نگذارند مردم متحد بشند و نگذارند این جنبش ثمربخش باشه که مبادا ملت ایران بخواد برای منابعش خودش تصمیم بگیره! و حکومتی داشته باشه که بخواد بنای دوستی با دنیا بگذاره! 

چرا سلبریتی های دنیا حمایت میکنند؟ 

چون جنبش زنان هست! گرایش دنیا به سمت حمایت از زنان و فمینیسم هست! من از نیت قلبی سلبریتی های غربی خبر ندارم! شاید اونها هم قلبشون به درد بیاد از ظلمی که به زنان ایرانی میشه! ولی حتی اگر اینطور هم نباشه حمایت از زنان حتی در جامعه غرب هم تا حدی با کلاسی محسوب میشه و خب باید از این مساله استفاده کرد که اون فرد شاید قلبش با مردم ایران نباشه اما از شهرتش داره مایه میگذاره برای حمایت از زنان و این از دید من یک ارتباط برد-برد هست برای هر دو طرف. دفعات پیشین اعتراضات هیچکس صدای مردم ایران نشد! چون اسمی از زنان نبود! ولی الان همه احساس وظیفه میکنند چون شجاعت زن ایرانی رو دیدند.

و البته به عنوان یک زن ایرانی خارج نشین باید بگم زنان ایرانی خارج از ایران هم همیشه مثال زدنی بودند و همه ی کسانی که حمایت میکنند حداقل یک زن ایرانی موفق رو دور و بر خودشون دیدن.

 

رویکرد هموطنان عزیز:

وقتی میخوایم این روزها به بی تفاوتی آدمها! انفعالشون و مقاومت و مخالفتشون نقد وارد کنیم قبل از بیان نقدمون بیایید به تصمیم های شخصی اون آدم برای خودش و به روابط اون آدم نگاه کنیم. 

از آدمی که برای درمان سرطان بجای شیمی درمانی دنبال دمنوش هست توقع رفتار انقلابی نداشته باشیم. از آدمی که وقتی رو بچه ش تشخیص اتیسم می گذارند سفره حضرت رقیه پهن میکنه که بچه ش شفا بگیره توقع رفتار انقلابی نداشته باشیم. از آدمی که یا دوستی نداره یا همه دوستاش همه جوره شبیه خودش هستند توقع نداشته باشیم که افکار مخالف رو تاب بیاره. از آدمی که سالها تو یه رابطه مسموم مونده و جرات نداره که تکلیف زندگی خودش رو مشخص کنه توقع نداشته باشیم الان بخواد تو تغییر حکومت کنار ما باشه. این آدمها رو به حال خودشون رها کنیم و تمرکزمون رو بگذاریم روی چیزهای که مستعد تغییر هستند. 

 

تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز

که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

و اما اگر جمهوری اسلامی براندازی بشه و اوضاع بهتر نشه چی؟

خب واقعیت این هست که نباید انتظار داشته باشیم یه شبه همه مشکلات حل بشه. قرار نیست بعد از رفتن این رژیم یهو صحنه عوض بشه و مدل این کارتونهای افسانه ای یه گرد جادویی رو کشور پاشیده بشه و همه آسیب های اقتصادی و فرهنگی و محیط زیستی و ... از فردا صبحش ترمیم بشه! اونی هم که توده سرطانی داشته فردا صبح بعد از عملش نمیتونه بره تو پارک بدوه! مدت ها دوره نقاهت داره! بعدش باید کلی شیمی درمانی و رادیوتراپی و ... انجام بده تا توده سرطانی عود نکنه و هی آزمایش و آزمایش و آزمایش تا شاید پس از مدت ها بتونه به زندگی عادی برگرده!  ولی خب اگر عمل نکنه سرطان متاستاز میده و به زودی می میره! وضعیت سرزمین ما همین الان متاستاز هست! این جنبش آخرین کاری هست که از دست ما برمیاد! دیگه از دمنوش و قرص ویتامین و حتی شیمی درمانی کاری ساخته نیست! باید اون اعضایی که درگیر سرطان هستند رو قطع کرد که بشه جان سایر اعضا رو حفظ کرد. 

و حتی :

 به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

اگر مراد نیابم به قصد وسع بکوشم

 

و اما توده سرطانی هم از یه عده سلول تشکیل شده که اتفاقا خیلی زیاد در مقابل درمان مقاومت میکنند مخصوصا توده های بدخیم. وقتمون رو صرف سروکله زدن با توده های سرطانی جامعه مون نکنیم بقای سلول سرطانی در تخریبگری هر چه بیشترش هست و البته اون داره برای بقای خودش عمل میکنه و اصلا خبر نداره که بقا و پایداری هر چه بیشتر اون منجر به مرگ کامل بدن اون شخص میشه و اینجوری اون سلولهای سرطانی هم باید با مرگ فرد زیر خاک برند. 

 

سالها جمهوری اسلامی تلاش کرد مناسبت سازی کنه و هی به بهانه های سیاسی و مذهبی تعطیلات ایجاد کرد و جشن و شادی رو قدغن کرد! واکنش مردم چی بود وقتی اعتقادی به این مناسبت ها نداشتند؟!!

اما اینجا در سیدنی تمام مناسبت هایی مثل هالوین و کنسرت و مهمونی و حتی نمایش فیلم که قرار بوده یه گروه ایرانی دور هم جمع بشند و شادی کنند و یا سرگرم بشند به صورت خودجوش کنسل شد. چون هیچ کس دل و دماغ شادی کردن نداره این روزها! عزاداری و خوشحالی رو نمیشه به کسی دیکته کرد! 

۲۱ مهر ۰۱ ، ۰۷:۱۷
صبا ..

بیشتر از دو ماه پیش بود که با کلی ذوق بلیط کنسرت همایون رو گرفته بودیم. یعنی همون شب کنسرت معین من گفته بودم ولی من دوست دارم برم کنسرت همایون و هفته بعدش بلیط کنسرت همایون رو گرفته بودیم. 

زمانش شنبه شب بود! تو این وضعیت ایران و قطعی اینترنت! همه مون عذاب وجدان داشتیم که میخوایم بریم کنسرت! 

هر چند که میدونستیم میریم اونجا و شعار میدیم و تجمع جنبه اعتراضی هم پیدا میکنه و ... . همین جوری هم شد. 

 

جناب همایون هم کنسرتش رو با قطعه " از خون جوانان وطن" پدرش شروع کرد. من گوشیم رو آماده کرده بودم که فیلم بگیرم ولی نتونستم! دلم خون شد به معنای واقعی کلمه! تو کل زمان کنسرت اصلا حس نمی کردم دارم صدای جناب همایون رو می شنوم!  جسمم تو سالن بود ولی ذهنم و حتی چشمام تو ایران بود! از نظر من کنسرت نبود و ما رفته بودیم روضه ای برای ایرانمان :(

 

فرداش هم رفتیم یه تجمع در دفاع از مردم ایران! جمعیت بالای ۲۰۰۰ نفر بود! همه خشم فروخورده سالیان درازمون رو فریاد می زدیم!  اینجا تقریبا هر روز تجمع هست! 

سعی میکنیم اطلاع رسانی کنیم و به دوستان غیر ایرانی مون بگیم داره چه اتفاقی تو ایران می افته! و خب این کمترین کاری هست که از دستمون برمیاد!

جدای همه ی اینها به شدت نگران آینده ایران هستیم! اعتراضات این سری با دفعات پیش متفاوت هست و احتمال اینکه رژیم نتونه مقاومت بکنه هست! ولی بعدش قراره چی بشه؟ حکومت بیافته دست کی؟ کی صلاحیت داره؟ کی قرار هست مدیریت کنه این همه خشم رو؟ زیرساخت دموکراسی تو ایران وجود نداره! یه عده کفتار همیشه منتظر هم که منتظر لقمه آماده هستند! 

 

می دونم شرایط مایی که خارج از ایران هستیم با اونهایی که تو کشور هستند خیلی فرق داره! ولی ما هم اینجا آروم نیستیم! ما هم داغداریم! داغ دوری هم بهش اضافه کنید! 

 

به نظر شما چیکار میشه کرد تو این شرایط؟ 

 

۰۵ مهر ۰۱ ، ۰۶:۰۶
صبا ..