غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

من هر وقت فکر میکنم خمیردندونم داره تموم میشه و به لیست خریدم خمیردندون اضافه میکنم تا دو ماه سراغ اون خیردندون جدیده نمیرم. چرا؟ چون خمیردندون قبلیه هنوز جواب میده.

بعد واسه خودم مثال می زنم تو هم خمیردندونی :) هر وقت فکر میکنی داری تموم میشی هنوز کلی دیگه می تونی ادامه بدی :)

یه موقع هایی هم برای اینکه انگیزه بدم به خودم میگم به این خمیردندون نگاه کن. تو دو ماه پیش ازش ناامید شده بودی. تو چت کمتره!؟ تو هم خمیردندون باش. تموم شده ولی هنوز هم پاسخگو هست :) 

 

حالا این سری سر شامپو هم همین اتفاق افتاد. شامپو رو من آنلاین می خرم واسه همین حس کردم اگر همون روز که بحران رو حس کردم نخرم بعد یه روز میاد که بی شامپو می مونم و حالا کو تا شامپو برسه‌:) نشون به اون نشون که اولا امروز سفارش دادم - فردا عصر شامپوها تو اتاقم بودن (از پست بعید بود واقعا!). دوما از اون روز تا امروز دقیقا دو هفته می گذره ولی من هنوز دارم از شامپوی قبلی استفاده میکنم. تازه هنوز به مرحله اضافه کردن آب نرسیده :)) 

شما اگر دوست دارید می تونید تو زندگی تون شامپو هم باشید :)  من خودم با خمیردندون بیشتر ارتباط برقرار میکنم :) 

 

امید همه جا هست :) 

۲۲ نظر ۲۷ بهمن ۰۰ ، ۰۴:۵۱
صبا ..

ایشون روز دوم ژانویه از بطری آب به خاک منتقل شدند و اون روز فقط دو تا برگ بودند و البته ریشه شون تقریبا ۲۰ سانتی متر بود. هنوز دو - سه روز نگذشته بود که وارد خونه جدیدش شده بود که من دیدم شروع کرده به جوانه زدن و رشد و شکوفایی. کلی تحسینش کردم. 

تو این  تقریبا ۴۰ روزی که از اسباب کشیش به خونه جدید گذشته هر روز صبح یه جورایی من رو سورپرایز میکنه با برگ جدید و سرعت رشدش. 

اسمش رو گذاشتم امید :) 

چون وقتی بهش نگاه میکنم بهم میگه تو هم صبور باش. یه روزی هم نوبت تو میشه که برگات!! :)) یکی یکی و با سرعت جوونه بزنند و رشد کنند. فقط تا اون روز ناامید نشو. 

۱۵ نظر ۲۱ بهمن ۰۰ ، ۰۷:۳۵
صبا ..

صبح دوشنبه هست و دانشگاهم و اولین کاری که تو اولین روز هفته می خوام انجام بدم این هست که یه یادداشت عمومی اینجا بنویسم.

دیگه شور ننوشتن رو در آوردم :) خودم می دونم! از پست قبلیم حتی یادداشت شخصی هم ننوشتم و صبایی که اینقدر ننویسه یعنی احتمالا دوباره سقوط کرده به یه دره!! حتی اگر کارهای همیشگیش رو با یه لبخند گنده رو صورتش انجام بده! 

خب دیروز در راستای نجات صبای هبوط کرده بردمش هایکینگ رسمی! که طبیعت درمانی و غریبه درمانی کنه! جواب داد واقعا! خدا رو شکر بخاطر طبیعت زیبای اینجا! (عکس یک - عکس دو - عکس سه) بخاطر هوای عجیب و غریبش! یهو بارون می اومد ولی باید عینک آفتابی هم می زدی چون خورشید ناغافل از پشت ابرهای تیره مستقیم تو چشمت خیره میشد. چون مدام بهت یادآوری میشد که هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست حتی اینکه یک دقیقه دیگه احساس سرما کنی یا گرما! 

دلم برای ایران تنگ شده و خیلی دلم می خواست بتونم یه سفر بیام ایران مخصوصا برای عید و سال تحویل. سال تحویل اینجا میشه نصف شب و از اون طرف امسال عید اولین سالی هست که خواهری اینا هم ایران نیستند! مامان و بابا خیلی گناه دارند ولی من هر چی بالا و پایین کردم با توجه به شرایط حساس کنونی اصل زمان مناسبی برای سفر به ایران نیست و چیزی جز استرس برام نخواهد داشت. 

دیگه این مدت چند تا کتاب خوندم که بهترینش کتاب "شدن" اثر میشل اوباما هست. خیلی کتاب خوبی بود و اگر نخوندین توصیه می کنم که حتما بخونید. 

و در راستای تمایلم به زندگینامه های انگیزشی و امیدوار کننده هم پادکست "رخ" رو پیدا کردم و نیوش میکنم که اون رو هم شدیدا توصیه می کنم. 

در راستای بالا بردن مود هم "جوکر" رو می بینم خیلی خوبه :)) اون رو هم توصیه میکنم. 

این مدت فیلم و سریال هایی رو که دیدم رو هم یادداشت نکردم! باید صفحه فیلم و سریال رو هم آپدیت کنم. 

دیگه اینکه تمرکزم خیلی خیلی پایین بود و اصلا نمی تونستم کارم رو جلو ببرم. به مشاورم که گفتم تشخیص داد که اضطرابم خیلی بالاست با یه دکتر صحبت کردم و تایید کرد. یه دوره داروی سبک رو شروع کردم که عملا برای بیش فعالی هست. اولین باری هست که تو عمرم می تونم عین بچه آدم بدون بشیر و انذار بشینم و کار کنم. دلم برای خودم می سوزه که سالها انواع برچسب ها رو به خودم می زدم و همه جوره خودم رو محاکمه میکردم ولی حالا نه اینکه بازدهیم ۱۰۰٪ باشه ولی جنگ و خونریزی لازم نیست و خب از این بابت خوشحالم. 

۷ نظر ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۰۲:۱۷
صبا ..

سلام.

 

امروز صبح اولین روزی بود که بعد از دو ماه روزم رو با نوشتن یادداشت شخصی شروع نکردم. به همین مناسبت گفتم بیام یه یادداشت عمومی بنویسم. 

 

ولی خب حرف خاصی ندارم :) 

 

شماها چه خبر؟ اگر دوست دارید بیایید تو کامنت ها از حال و احوالتون بگید. 

۱۵ نظر ۰۷ بهمن ۰۰ ، ۰۶:۵۶
صبا ..