23 اکتبر ۲۰۲۵
یک ماه از اولین روزی که دخترک مهد رو شروع کرد گذشته!
یه ماه پر فراز و نشیب بود و پر از تجربه! قسمت خوبش این هست که دخترک مهد رو دوست داره و اونجا هم راحت غذا میخوره و خوابش هم اخیرا بهتر شده! فقط صبح ها موقعی که میخواد جدا بشه سخت هست و گریه میکنه ولی بعدش زودی آروم میشه.
دیروز بعد از ۵ ماه رفتم آفیس! خوب بود و احساس اضطراب نداشتم در مورد دخترک.
آخر هفته پیش یه روز رفتیم باغ وحش! دخترک دوست داشت ولی فکر کنم مامان و بابای دخترک بیشتر دوست داشتن :) بلیط یکساله گرفتیم! از این به بعد احتمالا بیشتر بریم.
دخترک بلده بگین بشین. وقتی داره غذا میخوره و بلند میشیم که چیزی بیاریم یا ... به صندلی اشاره میکنه و میگه: بیشین. اینقدر ملوس میگه آدم دلش آب میشه.
اون روز رفتیم داروخونه. ایشون تو کالسکه بود بعد به من میگه بیشین. نگاه میکنم می بینم پشت سرم صندلی هست و من اصلا ندیده بودم و ایشون چون صندلی دیده میگه بشین.
واژه ذوب کننده بعدیش: ننو (نرو) هست. مخصوصا وقتایی که باباش میخواد بره سرکار یا زیاد باهاش بازی کرده و میخواد از کنارش بلند بشه میگه ننو!
وقتی بغلش میکنیم و احساساتی میشه بوس مون میکنه :*
ایشون ساعت ۵ شام میخوره و معمولا یه کم بعدش مامانم زنگ میزنه. جدیدا دیگه آخرای شامش که میشه خودش میگه الو. الو. دیروز به سبک مامانم قربون صدقه ش میرفتم چسبیده بهم بوسم میکنه :*
قبلا گفته بودم مفهوم داغ و سرد رو میدونه و بکار میبره ولی الان هر چی دماش با دمای عادی فرق داشته باشه میگه داغ! مثلا یه چیز خنک بهش میدم میگه داغ!
به دستشویی و دستمال میگه دست.