غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بچه داری» ثبت شده است

سلام سلام

 

دیگه حداقل ماهی یه بار اینجا نوشتن رو باید واسه خودم حفظ کنم.

میزان نوشتنم برای خودم یه کم بهتر شده ولی همچنان خیلی خیلی کم هست.

از دفعه پیش تا حالا از آخر برگردم عقب:

دیروز عروسک خانم ۴ ماهه شد و واکسن ۴ ماهیگیش رو هم گرفت. دخترک شدیدا صبور هست تو این جور مواقع و خیلی کم بدقلقی داره خدا رو شکر.

هر روز شیرین تر و جذاب تر و هشیارتر میشه و من هر موقع تو بغلم میخوابه با تک تک سلول هام برای داشتنش خوشحال و سپاسگزارم. 

 

دیگه این مدت تعطیلات آخر سال و کریسمس بود. من که یه هفته بیشتر تعطیلات نداشتم و هیچ مرخصی اضافه ای هم نگرفتم چون جناب یار مرخصی اجباری داشت و بهتر دیدیم که من کار کنم و مرخصیهای من بعدتر استفاده بشه.

تو تعطیلات دوستانمون رو دیدیم. چند روزی عمه دخترک پیش مون بود و غیر از اون من به اندازه اپسیلون کارای کاریم رو جلو بردم که یه ذره از استرسم کمتر بشه و اگر فکر کنید که تونستیم کمی استراحت کنیم باید بگم هیچی! فقط خوبیش این بود که من استرس کار کردن نداشتم! 

کار کردن با دخترک اصلا آسون نیست و متاسفانه از اواخر سال پیش تعداد روزهایی که جناب یار میتونه از خونه کار کنه به سختی به یه روز در هفته می رسه. 

چند باری من و دخترک با هم رفتیم جلسه :) 

 

دیگه چی؟ 

بابام فکر کنم این مدت خودش متوجه شده بود که در ارتباط با خانم کوچولو زیاده روی کرده بود. تو مکالمه شب یلدامون تمام حس های منفی سری های قبل از بین رفت خدا رو شکر. 

 

یه روز که با دوستامون رفته بودیم بیرون یکی از دوستام میگفت الان حس نمیکنی که اون صبای قبلی رو گذاشتی تو کمد و درش رو بستی و تبدیل به یه صبای جدید شدی؟ 

واقعیتش نه! من اصلا فکر نمیکنم تغییر خاصی کرده باشم. یعنی مادر شدن هم مثل همه رویدادهای زندگی در درازمدت قطعا یه تغییراتی در من ایجاد میکنه ولی اینکه من فکر کنم الان با اون آدم قبلی خیلی فاصله دارم! اصلا اینطور نیست. یه سری فعالیت هام تغییر کرده ولی خب من گله ای ندارم! همیشه همین بوده وقتی کنکور داشتم! وقتی سرکار رفتم! وقتی مهاجرت کردم وقتی داشتم رو پروژه دکتریم کار میکردم! وقتی وارد رابطه شدم و ازدواج کردم همیشه یه تغییراتی بوده! مادری هم در ادامه اونهاست!

برعکس من فکر میکنم یه وجه از شخصیتم تو کمد بود که رفتم از تو کمد درش آوردم و احساس وسعت و رشد دارم تا محدودیت! 

در اینکه نگهداری از نوزاد کار آسونی نیست و استرس و نگرانی همیشه همراهت هست شکی نیست! و خب این نگرانی ها ماههای اول همراه با تغییرات هورمونی هم هست ولی در کل شالوده شخصیتی و رفتاری و تصمیم گیری من همون بوده که هست و من تغییر بزرگی حس نمی کنم! 

 

وبلاگ هاتون رو میخونم و خیلی ممنونم از زری و مهسا که این مدت وبلاگهاشون خیلی زود به زود آپدیت میشد. برای من خیلی حس خوبی داشت خوندن نوشته هاشون. 

دوست دارم یه کتاب رمان خوب و سبک که حال آدم رو خوب کنه (داستانش بدبختی و مصیبت نباشه) و گیرایی داشته باشه بخونم! اگر پیشنهادی دارین لطفا تو کامنت ها بهم بگید. 

 

 

الان یادم اومد که باید سال نو میلادی رو هم تبریک بگم :)

امیدوارم سال جدید سال بهتری برای همه مردم دنیا و علی الخصوص مردم سرزمینم باشه.

اهداف سال ۲۰۲۴ رو که نگاه میکردم دیدم کلا همه باید ۲۰۲۵ منتقل بشه! :)) 

 

پارسال این موقع ها هنوز نمی دونستم میزبان دخترکوچولو هستم! هنوز هم که بهش فکر میکنم از معجزه ای که اتفاق افتاده بسیار در شگفتم! 

۴ نظر ۲۱ دی ۰۳ ، ۰۲:۳۸
صبا ..

عروسک خانم ۵۰ روزگی رو پشت سر گذاشت!

واکسنش رو تو ۶ هفتگی زد و خدا رو شکر خیلی آسون و بدون چالش گذشت!

لبخند زدن ارادی رو چند روزه که شروع کرده و آدم دلش میخواد قورتش بده😍

 

عادت داره موقع خوابیدن دستش رو بگذاره زیر چونه ش😍😊🥰 وای خدا اینقدر بانمکه و شیرین هست تو اون لحظات! یعنی اگر تو بغلت باشه و بخواد بخوابه اینقدر ووول میخوره تا بتونه دستش رو بگذاره زیر چونه ش😃

 

تقریبا هر روز مراسم قدم زدن با کالسکه رو داریم! جدیدا اگر خواب نباشه خیلی با دقت نگاه میکنه!😊

 

از هفته پیش یه کلاس شعرخوانی پایین خونه مون پیدا کردیم که برای بچه های ۰-۱ سال هست و قرارشده که هر هفته اگه بتونیم بیایم.

 

دیگه بعد از واکسن بردنش تو اجتماع و مهمونی راحتتره و دیگه می تونیم فعالیت های اجتماعی رو بیشتر کنیم!

 

بنده هم از جمعه که اول نوامبر باشه برمی گردم سرکار! مرخصی زایمانم هنوز تمام نشده ولی خب میخوام فعلا امتحانی سه روز در هفته کار کنم تا اگر بشه مرخصی رو مدت طولانی تری استفاده کنم!

 

وزنم هم یک کیلو مونده تا به وزن قبل بارداری برگرده! البته با همین فرمون بریم جلو می رسیم به وزن بیست سالگیم🤪🤦🏻‍♀️

 

باید ورزش رو شروع کنم ولی نمی دونم کی🧐🤪 فعلا که راننده کالسکه هستم فقط😃 دخترک هم از حرکت خوشش میاد و وقتی با کالسکه هست فقط باید راه بری!

 

این مدت تمام مطالعاتم و وقتم به بچه داری محدود بوده! الان خیلی به اوضاع مسلط تریم و زبان دخترک رو هم تا حد زیادی می فهمم!  دارم سعی میکنم یه تعادلی برقرار کنم بین دنیای قبل از مادری و حالا! 

 هر چند که  دنیای مادری و یادگیری هاش بی پایانه! و چیزی که جامعه و مدیا سعی داره بهت القا کنه این هست که تو کافی نیستی و باید این دوره و این کتاب و این وسیله و این متد و ... رو بگذرونی و داشته باشی تا شاید بتونی یه مادر معمولی باشی🧐🧐🧐

اینکه بتونی احساس گناه نکنی و همزمان تلاش کنی که سلامت جسمی و روحی خودت و بچه ت رو حفظ کنی اصلا کار آسونی نیست!

 

 

۱۷ نظر ۰۹ آبان ۰۳ ، ۰۴:۴۴
صبا ..

این روزها چیکار می کنم؟

معمولا صبح ها کارم رو زودتر شروع میکنم! یه دو هفته ای هست هم که آفیس نرفتم چون حس میکردم وقتم تلف میشه تو رفت و آمدها! هفته دیگه ددلاین این پروژه هست!

بعضی صبح هام البته می رم پیاده روی! از شاید دو هفته پیش همش هوا بارونی هست! 

عصرا هم سعی میکنم یک روز در میون یوگا رو داشته باشم. خیلی حالم رو خوب میکنه و احساس قدرت میکنم. 

بعدش هم آشپزی و دیگه شب ها هم یه قسمت سریال می بینیم موقع شام و بعدش هم یا دارم سرچ بچه داری میکنم یا سرچ وسایل بچه! یه کوچولو هم کتاب میخونم و بعدش هم معمولا غش میکنم :) 

 

حالا کلی سوال ازتون دارم:

اگر خودتون بچه دارید یا در بچه داری مشارکت گسترده ای داشتید میشه لطفا بیایید از تجربیاتتون بگید.

 

البته در حد بچه ۰ تا یک ساله ها! سن بالاتر الان واسه من کاربرد نداره. بعدترش رو بعدا میام ازتون می پرسم به امید خدا :) 

 

اگر کتابی خوندید یا دوره ای شرکت کردید که مفید بوده یا پیجی رو می شناسید که کاربردی هست ممنون میشم معرفی کنید. روانشناسی و نکات دیگه ی بچه داری مثل شیردهی و خواب و بیماری هایی که ممکنه بچه های اون سنی درگیر بشن و ...

 

از تجربه های شخصی تون هم اگر دوست داشتید بگید. مثلا طبق تجربه تون چه کاری رو الان اگر برگردید دیگه انجام نمیدین. یا چه کاری رو حتما انجام میدین.  اینا رو در مورد مراقبت های بارداری و  بعد از زایمان هم اگر بگید خیلی عالی هست. 

 

در مورد وسایلی که برای بچه خریدین و چیزهایی که خیلی کاربردی واسه تون بوده هم اگر بهم بگید دیگه خیلی ماهید :) 

 

دیگه همین دیگه! ماچ به کله تون :* 

۲۹ نظر ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۴۳
صبا ..