خب صدای من رو از چهل سالگی می شنوید و الان دیگه رسما می تونم ادعای پیامبری کنم :))
اما خب پیام خاصی ندارم که براتون بیارم :)
چیزی که برام مهم بوده و الان مهمتر هم شده این هست که با توجه به منابع محدودی که تو زندگی داریم که مهمترینش زمان هست و بعد هم جغرافیا و توان جسمی و مسایل مالی چطور میشه زندگی رو بهتر و باکیفیت تر زندگی کرد؟
چطور میشه وسیع تر شد؟!
--------------
پیشرفتی که تو این مدت اخیر داشتم این بوده که حداقل چند تا یادداشت برای خودم نوشتم و از سکوت نوشتاری محض در اومدم! ولی خب حرف خاصی برای اینجا ندارم.
زندگی بسیار نرم و اکثرا زیبا در حال گذر هست و هر روز که می گذره یه قدم به دیدن دخملکمون نزدیک میشیم.
ذهنم مثل همیشه قدرت تجسم آینده رو نداره! چه دور! چه نزدیک! ته تهش تا همین ۴-۵ روز آینده رو می تونه یه تصاویری بسازه :)
روابطم با آدمها در صلح آمیزترین حالت ممکنش قرار داره و هیچ گله ای از هیچکس حتی تو ذهنم هم ندارم! البته احتمالا دلیلش این هست که هورمون هام در جای دیگری مشغول به کار هستند.
دیگه همین!
شاد و مانا باشید.