تمام شد!
سلام،
چقدر منتظر بودم یه تعطیلات طولانی بهم بخوره و کارهام رو خوب جلو ببرم.
ته دلم می خواستم توانایی هام رو به استاد2 نشون بدم. امروز 13 فروردین و یه جورایی آخرین روز تعطیلات هست، از این تعطیلات فقط خستگی مهمون داری واسم مونده و یه عالمه کاره عقب مونده، توقعات استاد2 هم کاملا افزایش یافته.
چقدر زود دیر شد.
این اولین سیزده به دری هست که حتی دلم نمی خواد تا تو حیاط هم برم و اولین عیدی بود که دلم می خواست دانشگاهها یا حداقل کتابخونه دانشگاه از 5 فروردین باز باشه.
فاصله دیدگاه خودم رو با سنت ها حس میکنم. سنت و آداب و رسومی که فقط پوسته و قالبشون مونده و از درون تهی و پوچ شدند فقط باعث عقب ماندگی این ملت شده، دیگه به سختی میشه صمیمیت و محبت رو حس کرد.
به استاد2 قول دادم تا جمعه یه گزارش جامع واسش بفرستم.
به خودم قول داده بودم که کمدی الهی دانته رو شروع کنم و افکار سهروردی رو مرور کنم. عجیب بد قول شدم.
خدایا حول حالنا الی احسن الحال