غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

آدمیت

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲ ب.ظ

عکس فرشته کوچولوی نازشان را برایم فرستاده اند.

برایشان می نویسم فرشته کوچولو دختر خوشبختی ست  که شما پدرش هستین.

 

بلافاصله ذهنم می رود به این سمت که یعنی یک روزی هم می شود که یکی به من بگوید فرشته ام خوشبخت است چون من مادرش هستم!! همان لحظه خودم به خودم می گویم!! خواسته ات ایهام دارد!! کدام جنبه اش مد نظرت است؟ مادر شدنت؟ یا آدم شدنت به گونه ای که مایه ی خوشبختی موجود دیگری شوی؟ صدای خسته ای از آن اعماق می گوید حالا که مادرشدنت دست خودت نیست لااقل به آدم شدنت بپرداز که اگر روزی مادر شدی نگویی دریغ از روزهای رفته. اگر هم مادر نشدی گناه نکرده ای که ولی اگر آدم نشوی، اهمال کرده ای! 

بعدتر به این فکر میکنم که همیشه دلم می خواسته حسرت نداشته هایم را دیگران نداشته باشند، و خودم تلاش کنم که بشوم آن نداشته ها!! یکی از بزرگترین حسرت هایم نداشتن مادربزرگ بوده، از وقتی که من بودم هیچ مادربزرگی نبودهناراحت همیشه وقتی دختردایی ها و دخترعموها و دوستانم در مورد مادربزرگ هایشان حرف می زدند، دلم می خواست من هم تجربه می کردم که چه مزه ای است مادربزرگ داشتن، حتی هنوز هم دلم می خواهد. بزرگتر که شدم به خودم دلداری می دادم که خودت می شوی مادربزرگ و جبران همه ی نبودن های آنها را برای نوه هایت می کنی!!! این روزها نه تنها دلم برای فرشته هایم تنگ است!! دلم حتی برای فرشته های فرشته هایم نیز تنگ است!! دلم تنگ است برای مادری کردن ، برای مادربزرگی کردن هم!!

باز هم فکر میکنم به نداشته هایم و حسرت هایش، همیشه یعنی از وقتی که پا به دانشگاه گذاشتم حسرت استاد خوب داشتم، نه اینکه هیچ استاد خوبی نداشتم،نه!! اما اینقدر تعدادشان کم بود که حسرتش به دلم مانده، حالا که معلمی می کنم، لحظه به لحظه به این فکر میکنم که حالا باید بشوی نداشته های خودت برای دیگران، آیا شده ای؟!! نکند مادریت هم مثل معلمیت باشد، بعد دلم می سوزد برای شاگردانم که نکند معلم خوبی نباشم برایشان. نکند من هم جزء کسانی باشم که حسرت به دلشان می گذارم. کاش اصلا از ترم بعد هیچ درسی برندارم!! مسئولیتش سنگین است، بعد می گویم یعنی چون سنگین است باید بگذاریش زمین؟ مادریت را چه؟ آن هم وقتش که شد می گذاری و فرار میکنی، اصلا به فرض که بشود، آدمیت را چه؟؟ از آن به کجا می گریزی؟

۹۳/۰۹/۰۳