غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

گیج بانو!

شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۲۳ ب.ظ

هفته پیش 5 روزش رو مهمون داشتیم از قم و اتاق ما نیمه اشغال بود. صبح ها من که همیشه عجله دارم و دیرم شده! حالا فرض کنید یکی هم تو اتاق خوابیده باشه دیگه چی میشه :)) 

سه شنبه صبح جعبه عینکم رو توی کیفم دیده بودم ولی وقتی رسیدم اداره نبود! معمولا تا سر خیابون اصلی رو با خواهری میام. کلی دعا کردم که اگر افتاده، کف ماشین خواهری باشه و تو تاکسی ننداخته باشم هیچ صدا و خاطره ای هم از افتادنش نداشتم، ظهر که اومدم خونه دیدم رو کمد کنار تختم هست، مامان میگه من صبح پاشدم دیدم رو اپن هست از زنعمو پرسیدم مال شماست گفته نه! ولی من مطمئنم کف سالن بوده و زیرپای یکی له شده و بعد رفته رو اپن!!


چهارشنبه تعطیل بود :)


پنج شنبه لقمه صبحونه م رو جا گذاشتم و البته سرکوچه یادم اومد ولی دیگه دیرم میشد بخوام برگردم.


امروز - شنبه- نزدیک اداره که شدم اومدم پول تاکسی رو بدم دیدم کیف پول ندارم :| هر چی گشتم هم ندیدم! به راننده گفتم واییییی آقا من کیف پولمو جا گذاشتم یه شماره کارت بده به حسابت بریزم! اونم یه کم تعارف کرد و گفت پول لازم داری بهت بدم و ... مسافرم داشت نمیشد بهش بگم بیا در اداره از یکی بگیرم باهات حساب کنم. دیگه شماره کارتش رو داد و رفت و البته علاوه بر پول، دست کلید هم نداشتم :| که حواسم به این یکی بود که واسه ظهر من نمونم و یه اتاق با در باز و بدون کلید! (کیف پول و کلیدم تو یه کیف دیگه بود که پنج شنبه باهاش رفته بودم بیرون)


به نظرتون فردا خودم میرم سرکار؟ یا جا می مونم خونه؟ یا چی؟  :))

۹۷/۰۲/۱۵

نظرات  (۶)

نه بابا یادمه یه بار هم تو اینستا ازت گرفتم که تو دایرکت بهم دادی بعد از اون هروقت میخواستم بخونمت میرفتم سراغ دایرکت خخخ اما خب الان اینستا را حذف کردم و دسترسی به رمزت نداشتم کلی تو ایمیل ها سرچ زدم که نیافتم .... ما هم خوبیم عزیزم بچه ها هم خوبند و مهمترین دغدغه ی این روزهام اینه وقت خالی جور کنم زبان بخونم و البته با کم شدن فضاهای مجازی کتاب خون شدم دوباره:)
پاسخ:
چیزی که من یادمه فقط یه بار و از طریق اینستا بهت رمز دادم :) پس جای دیگه ای نداشتی که نجستی :))

بچه ها رو ببوس مامان مهربون:*

 امیدوارم در پایبندی به برنامه هات موفق باشی دوست کتاب خونم :*
مشغله ذهنی زیاد :))
پاسخ:
بله بله.
:))
سلام. خیلی جالب بود. کلی خندیدم.

پاسخ:
سلام برادر بزرگوار.

همیشه به خنده:))
سلام.صبا من تا الان چندبار از تو رمز گرفتم؟ دیگه روم نمیشد! بیزحمت باز برام ایمیل کن...آدرس ایمیل همونه که تو‌مشخصاته...به خودت امیدوار باش خواهر
پاسخ:
سلام عزیزززم.
خوبی؟
بچه هات خوبن؟
یه بار فقط گرفتی ها :)) چشم عزیززم. والا ما رمزهای خودمونو فراموش می کنیم دیگه رمز وبلاگ که چیزی نیست. می فرستم واست.
پیش میاد دیگه :))))) همسر من از این دست کارا میکنه و باید مراقب باشم چیزی جا نگذاره :|
پاسخ:
من تو چند ماه گذشته اینجوری شدم قبلا خوب بودم یعنی چم شده؟؟
فکر میکنی اونی که هر روز جلوی درب آبدارچی دانشکده وایستاده تا بیاد در اتاق رو براش باز کنه کیه؟ 
:دی
نگران نباش. فقط خودت نیستی عزیزم :دی 
پاسخ:
عه تو بودی پس؟ ؛)

هیچ کس تنها نیست :))