نکات مثبت
اون شبی که رفته بودم کنسرت خانم مهربونه تو راه نظرمو در مورد این مدتی که اینجا بودم پرسید و بعد میگفت به مرور زمان بهتر هم میشه فقط چیزایی که الان می بینی رو بنویس چون بعد از یه مدت اینا رو بدیهی می دونی و کم کم دنبال ایراد می گردی :)
بچه های ایرانی و غیرایرانی اینجا از اینکه تعداد زیادی چینی اینجا هست خیلی غر می زنند؛ تعدادشون واقعا زیاده و خب بعضی رفتارهاشون هم واقعا با فرهنگ ما جور نیست ولی خب من حس بدی بهشون نداشتم تا الان. تو همه ملیت ها خوب هست.
"شیمی" یه دختر چینی هست که چند وقت پیش هر جا می رفتم ( آشپزخونه اینور و اون رو و سرویس بهداشتی و تو راهرو و ... ) می دیدمش، دیگه واسه هر دومون خنده دار شده بود و شروع کردیم به حرف زدن و گفتیم این اتفاق ها تصادفی نیست و ... هفته پیش من داشتم تو خیابون می رفتم چند قدم از دانشگاه دور شده بودم، یکی از پشت بغلم کرد :) شیمی بود :) بعد دیگه از اون روز ندیدمش تا 2 روز پیش، واقعا دلم براش تنگ شده بود. داشت می رفت صداش کردم پریدیم همدیگرو بغل کردیم... یه کم در مورد غذا حرف زدیم (وقت ناهار بود) . یکی از پسرهای هم تیمی من هم بود (که چینی هست ) و فکر کنم از تعجب شاخ در آورده بود!! فرداش که رفتم ناهارم رو گرم کنم دوباره همون پسر دیروزی هم بود، دیگه خودش شروع کرد که غذا چی درست کردی، دیروز فلان چیز رو داشتی :) و کارات خوب پیش میره و ...
اینکه تلاش می کنند که باهام ارتباط برقرار کنند رو دوست دارم و برام ارزشمنده.
یه چیز دیگه هم بگم تا حالا چند بار اتفاق افتاده که رفتم فروشگاه یا تو خیابون و ... یه آشنا دیدم و سلام کردیم. این یعنی من دارم تو این جامعه جا می افتم :)