پاسخ:
خب 100% که آدمها عوض میشن مخصوصا برای کسی که تو ایران زندگی کرده، ما تو ایران تقریبا هیچ چیزی رو تجربه نکردیم از یه سوراخ کوچیک به دنیا نگاه می کردیم و حالا اون سوراخ تبدیل شده به یه پنجره. خب قطعا وقتی ورودی هات تا این حد افزایش پیدا میکنه اگر تغییر نکنی و زاویه دیدت بازتر نشه یه ایرادی داری.
چند روزه دارم به آدم هایی که خارج از ایران زندگی می کردن و برگشته بودن به ایران فکر میکنم. اونایی که فکر می کردن شاخ قول شکستن که مثلا دکتراشون رو از یه دانشگاه خارجی گرفتن و همچین از بالا نگاه می کردن!! الان که من اینجام خودم رو تو نقطه صفر همه چیز می بینم و قطعا این همه بی تجربگی در مقابل عظمت و تنوع هستی نباید منجر به حس خودبرتر بینی من بشه.
از اون طرف هم من قطعا از تغییر مثبت استفبال هم میکنم. ولی خب معتقدم زندگی یه قماره گاهی اوقات تغییراتی که بخاطر تصمیم های ساده این روزهای من اتفاق می افتاده ممکنه اثری شبیه بهمن در درازمدت داشته باشه. من قطعا همه تلاشم رو میکنم که بهترین تصمیم ممکن رو در لحظه حال بگیرم ولی خب خیلی چیزا دست من نیست.
اون ترسی که میگم ترس بازدارنده نیست! نگرانی هست. همونی دل به شکی هست که تو میگی. همون اینرسی هست که درون من هست که بخوام از حاشیه امن ذهنیم سر خیلی موضوعات فاصله بگیرم. اینا همش از نظر من طبیعی هستا، آدمیزاد اگر این احساسات رو نداشته باشه که رباته.
اما شاید بخاطر همون نگرانی و شاید بخاطر اینکه بعدا میخوام خودم رو رصد کنم و ببینم از کجا به کجا رسیدم یه حسی به من میگه بنویسشون. و البته فکر میکنم یکی از تغییراتی که تو این ماه اتفاق افتاده این هست که من راحتتر از احساسات منفیم با آدم ها حرف می زنم و برون ریزیم بیشتر شده!
به نظر من خیلی خوبه که آدم با طرفش اینجا آشنا بشه به همون دلایلی که تو گفتی ولی تجربه آدم هایی که تا الان شنیدم این هست که آدمها در نهایت اون ضعفهای شخصیتی شون اینجا کار دستشون میده. یعنی اون پوسته موفقیتی که اینجا براشون فراهم می کنه نمی تونه مثلا منفعل بودنشون، غرور کاذب و ... خیلی چیزای دیگه رو تغییر بده و در مورد من هم همینطوره مگر خودم بخوام. و من باید حواسم به گذشته آدم ها باشه.
آخرش میرسم به همون حرف تو که انتخاب اولیه خیلی باید دقت کرد.
مرسی که واسم نوشتی :*