غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

بغض

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۲۵ ق.ظ

شاید باید خودم رو مجبور به نوشتن کنم که کمی سبک شوم.

 

اصلا نمی دونم باید از چی بنویسم! از سکوتی که خودم مدت ها درگیرش هستم! از حوادث اخیر ایران! از دردی که یه لحظه هم ساکت نمیشه! از چی؟

 

دلم می خواد فرار کنم! خیلی وقت بود که این حس رو نداشتم! ولی دوباره برگشته! به لطف اتفاقات اخیر همچین غریبی خورد تو صورتم که هنوز هم چشمانم خیس اشک هست! دلم می خواد فرار کنم ولی نه تنها! با همه مون! با همه هم وطنام! با همه آدمهایی که همه جوره با بقیه آدمهای دنیا فرق داریم! بریم یه جایی یکی بیاد بغلمون کنه - ازمون دلجویی کنه بخاطر این همه دردی که کشیدیم و می کشیم. بریم یه جایی که نخوایم تو یه رقابت نابرابر تمام وقت شرکت کنیم با آدم هایی که دغدغه هاشون هم حتی شبیه قصه های تخیلی ما هم نیست. با آدمهایی که درکشون از درد زمین تا آسمون از دردی که ما میکشیم فرق داره! 

 

دلم نمی خواست بنویسم چون نمی خواستم حال بدم رو با کسی شریک بشم - که حال بدم حال کسی رو بدتر کنه- که خیلی چیزهای دیگه ... 

 

ولی اینقدر سرم و چشمام و گلوم سنگین هست که فعلا فقط دنبال یه چاره ای باشم که این بغض لعنتی طولانی رو مدیریت کنم. 

 

 

۹۸/۰۹/۰۳
صبا ..

درد

نظرات  (۵)

ایکاش میشد آدم راحت بار و بندیلش را میبست و با همه ی عزیزانش میرفت..... فعلا که باید سرمون را بندازیم پایین و هر بلایی سرمون آوردند هیچی نگیم که مبادا عصبانی نشوند وگرنه پیچ همه چیز را میپیچونند و همه چیز را قطع میکنند! این هم طنز تلخ روزگار ما.... تاریخ هم بعدا بیاد هر کوفتی خواست درباره ی ماها بنویسه 

پاسخ:
 نمیشه آدمی که همه ریشه هاش تو یه کشور دیگه هستند رو با ریشه هاش جابه جا کرد. 
منی که مهاجرت کردم انگار یه شعبه جدید از خودم رو یه جای دیگه راه اندازی کردم ولی شعبه اصلی همون کشور خودم هست. حالا اینکه چقدر اون شعبه جدید بتونه موفق باشه و یا دوووم بیاره یا اصلا لذت ببره بحثش جداس ولی  فکر اینکه با زدن شعبه جدید شعبه اصلی رو میشه تعطیل کرد یه خیال خام هست. و دقیقا می تونم بگم آدمی که مهاجرت کرده دو شخصیت اجتماعی (سایر شخصیت ها هم می تونه مجزا باشه که در مورد من هست)  مجزا داره و باید دو  تا آدم با همه ابعادش رو مدیریت کنه  و این اصلا کار ساده ای نیست حتی اگر در ظاهر بخوای ریشه هات رو تو کشور خودت قطع کنی تو ناخودآگاهت این کار ممکن نیست و مدام عذاب می کشی. 

و تو شرایط فعلی حالت حال کسی هست که شعبه اصلی ش داره غارت میشه ولی چون باید شعبه جدیدش رو حفظ کنه باید بمونی و فقط از راه دور نگاه کنی که دارن غارتت میکنند و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد. صدات هم نمی تونه در بیاد. 

کلا مشکلات ما خاورمیانه ای ها تف سربالاست. ازش حرف بزنیم و نزنیم در هر دو حالت گند زدیم به خودمون. 


عزیزم بنویسی یا ننویسی ما ها که اینجا دلمون خونه پس نوشتنت حال مارو بدتر نمیکنه ولی شما بنویس تا سبک بشی تو غربت و تنهایی غصه دردناک تره ماها اینجاهممون هم‌دردیم همین قابل تحمل ترش میکنه ولی شما جایی هستی که تفاوتها رو با تموم وجودت حس میکنی طبیعیه که بیشتر رنج بکشی که چرا وطن طاعون زده س و اونجایی که هستی دغدغه های رمانتیک دارن  دولتی که نازشونو  میکشه البته ناز ماها هم خریدار داره ولی نوع خرید ....چه عرض کنم بخصوص برای قربانیان و داغداران

پاسخ:
من فقط می تونم اشک بریزم این روزها. 

غریب‌ترین بودیم...غریب‌ترین هستیم...

ازشدت درد کلمه‌ها رو گم کردم. نمیدونم چی بنویسم. چطور بنویسم.

پاسخ:
😔😔😔😔

همه این مدت بهم گفتن تا حالا انقدر غربتو حس نکرده بودن. بنویس تا دلت خالی شه. اینجوری حالت بهتر میشه.

پاسخ:
هی😔
۰۳ آذر ۹۸ ، ۰۷:۳۹ آوای درون

:(((

پاسخ:
😔😔😔