روزگار کرونایی ۲
از دیشب (شنبه) تنهام. جنی اینا رفتن تا اتمام این اوضاع ویلای مادرش ساکن بشن. به من هم پیشنهاد دادن که باهاشون برم ولی من اینجا راحتترم. حقیقتش تو یه خونه با ۵ تا بچه (بچه های جنی و جاناتان) و دو تا سگ، کار کردن اصلا کار راحتی نمی تونست باشه. هر چند جنی میگفت اتاق کار مخصوص بهت میدیم! ولی خب من واقعا معذب بودم و اینجا با وجود تنهایی راحتترم. از اون طرف هم گفت بگو یکی از دوستات بیاد این مدت پیشت باشه، گفتم بهش فکر میکنم ولی حقیقتش حوصله کسی رو ندارم. سرم شلوغه این روزها و تنهایی اتفاقا مزیت محسوب میشه. البته جنی گفت بچه ها رو که بیارم خونه پدرشون بهت سر می زنم :) خدا رو شکر ملاقاتی دارم.
دیروز رفتم خرید سبزیجات و لوبیا سبز و ... قبلش هم محوطه جلو خونه رو شستم و گردگیری اساسی کردم. بعدشم بساط خرد کردن و بسته بندی داشتم. امروز بقیه خریدا رو کردم که اگر خدا بخواد که تا دو هفته نون و شیر و ... هم لازم نداشته باشم دیگه فقط عصرا واسه دویدن بیرون میرم. این چند روز کلی کشفیات جدید داشتم و جاهای بکر پیدا کردم. پارکهای نزدیک مون عصرا غلغله میشد و اصلا هم ملت رعایت نمی کردن، منم دیگه اونجاها نمیرم و خیابان ها و کوچه های اطراف رو تفحص میکنم. البته امروز قانون جدید تصویب شد که تجمع بالای دو نفر ممنوعه و تمام زمین های بازی و باشگاه های فضای باز تعطیل. حالا نمی دونم میخوان رو پارک ها هم نظارت کنند یا نه!! اخه تا همین دیروز هنوز خجسته های اینجا به صورت فشرده ساحل می رفتن!! دیگه اکثر ساحل ها رو تعطیل کردن.
هر کی از دیشب وارد استرالیا بشه (فقط شهروندان استرالیایی می تونند وارد بشن) مستقیم با اسکورت میره محل قرنطینه ای که دولت در نظر گرفته و ۱۴ روز باید اونجا باشند.
افراد سالمند بالای ۷۰ سال و بالای ۶۰ سال با بیماری مزمن و بومی های بالای ۵۰ سال هم اصلا نباید از خونه بیرون بیان.
امروز یه بسته ۱۵۰ میلیون دلاری هم در حمایت از خانواده هایی که متاثر از خشونت خانگی این مدت میشن هم اعلام شد. خیلی رو این موضوع خشونت خانگی و حمایت از آسیب دیده ها کار میکنند. شمایی که بقیه کشورها هستید هم همین جوریه؟
این چند روز اخیر رشد ۳۰ درصدی داشته امار، که انگار از چهارشنبه با اعمال قوانین جدید به ۱۵٪ کاهش پیدا کرده.
اون روز تو دانشگاه جشن نوروز رو انلاین گرفته بودن!! من که نرفتم به نظرم دیگه لوث کردن همه چی رو با زوم :)
راستی نخست وزیر هم نوروز رو به جامعه ایرانی تبریک گفته بود، گفته بود اوضاع سختیه ولی با هم از پسش برمیام و تشکر کرده بود برای همه چیزهایی که به استرالیا تقدیم کردیم :)
چند روز پیشا هم جنی میگفت استفانی ( دختر جاناتان) گفته بهت بگم میشه از اون برنج زردا درست کنی. دیگه امروز صبح شله زرد درست کردم و عصر جنی که اومده بود بچه ها رو از خونه پدرشان برداره، شله زرد رو هم برد روش رو هم قلب کشیده بودم با دارچین که کلی ذوق نمودن :)
یه بخش اخبار این بود که تولد بچه بخاطر اوضاع این روزا کنسل شده و مامانش می گفت از همسایه ها کمک گرفتیم که تولدش رو بگیریم، یه مشت بادکنک و ... زده بودن به ماشیناشون تو محله می چرخیدن با ماشین به مناسبت تولد بچه :|
اون روز جنی اومده، ناراحت و اشک ریزان که سوپری فلان جا بخاطر دلیوری ۱۵ دلار گرفته از کسایی که مجبورن تو قرنطینه باشند. واکنش من تو دلم: اینا که همش خاطرات ماست شما تازه رسیدین به این چیزا :|
اون شب رفتم شام بخورم و همش داشتم فکر میکردم چی بخورم تکراری نباشه، بعد جنی اومد یه یادداشت رو گوشیش نشونم داد، یه کافه تو محله مون نوشته بود، ما رسم داریم وقتی همسایه مون مریض میشه واسش سوپ ببریم، ما ۱۳ ساله همسایه شما تو این محلیم و الانم ملت ما بیماره، بعضی ها کرونا دارن و بعضی هام بیماری خودخواهی و جستجو تو قفسه های فروشگاهها، ما بیشتر از دستمال توالت به عشق و همدردی نیاز داریم. یه سوپ ماست و جو و نان هر روز اینجا سرو میشه تا جامعه مون رو گرم نگه داریم. جنی یه کاسه هم واسه من آورده بود. طعم آش ماست خودمون رو داشت و انگار مائده آسمانی بود اون لحظه واسه من :)
قبلتر روزی شونصد دفعه آمار کرونا رو چک می کردم، الان به زور به دو یا سه بار برسه ! پیشرفت کردم در خود کنترلی :)
سلام
سال نو مبارک، ان شالله سال خوبی داشته باشین
برنج زرد فکر کردم منظورشون برنجی که روش زعفرون ریختن مثل زرشک پلو با مرغ و اینا :دی
در مورد اون بسته 150 میلیون دلاری هم باید بگم، تو کشوووور ما! منظورم همون کشوریه که رئیس جمهورمون همیشه توصیف میکنه! بسته های حمایتی میدن به خانواده های آسیب دیده، مبلغش به قدری زیاده اون شخص تا آخر عمر تامین میشه!