می ۲۰۲۰
یه مدت درست و حسابی اینجا ننوشتم رشته کلام از دستم در رفته و نمی دونم باید از چی بنویسم عملا !!
اول اینکه از دوشنبه هفته پیش دیگه تنها نیستم و جنی اینا برگشتن خونه :)
از اوضاع کرونا و محدودیت هاش هم تقریبا از اول جون اوضاع به حالت عادی برمی گرده یعنی مثلا رستوران ها و ... می تونند تا ۵۰ تا مشتری داشته باشند و یه سری از شرکت ها هم گفتند کارکنانشون از یکی - دو روز هفته شروع کنند برگشتن به سرکار.
مدرسه های دولتی هم تو ایالت ما از فردا به طور کامل برقرار میشن. البته کلاس ۱۱ و ۱۲ از دو هفته پیش کامل برقرار بودن.
دانشگاه ما ترم بعد رو هم قرار هست آنلاین برگزار کنه ولی کتابخونه و جاهای عمومی دیگه رو باز کردن و البته کلاس هایی که آزمایشگاه دارن رو حضوری برگزار میکنند و هنوز هیچ حرفی از برگشت ما به دانشگاه نیست.
تو ایالت ما سفر درون ایالتی به هر دلیلی (کاری و تفریحی و ... ) مجاز شد و مرز بین ایالت ما و ویکتوریا (ملبورن) باز هست. احتمالا برای تعطیلات زمستانه مدارس که میشه آگست سفر داخلی کلا تو کل کشور برقرار میشه.
از همون هفته ای که میشد دو تا مهمون داشته باشیم من و دوستام هر هفته تونستیم همدیگرو ببینیم و برنامه های مفرح مون رو دوباره از سر گرفتیم :) که واقعا بسیار تاثیر داشته در انگیزه جهت ادامه حیات :) چند روز پیش داشتم فکر میکردم زندگی ما شده شبیه این فیلم و سریال خارجی ها که فقط توش دوست وجود داره و نه خانواده و فک و فامیل. به قول زهرا زندگی ما مثل یه سریال می مونه که ما بازیگرهای اصلیش هستیم و به عده بازیگر مهمان و گاهی سیاه لشکر هم تو هر قسمت داریم:)
اینجا پاییزش خیلی پاییز نیست. چون اکثر درخت ها همیشه سبز هستند و شاید فقط ۱۰٪ درختها برگهاشون زرد میشه و می ریزه. خوشبختانه یکی شون جلو پنجره اتاق من هست و کمی می تونم پاییز رو حس کنم. و اینکه امسال خدا رو شکر تو پاییز هم بارندگی داشتیم و البته اینجا ما بادهای خیلی شدید داریم که تازه بادهای سیدنی نسبت به ملبورن یا مثلا نیوزلند هیچی نیست گویا!!
خونه های اینجا معمولا سیستم گرمایش مرکزی ندارند و مثلا من باید تو اتاقم بخاری برقی روشن کنم. که با توجه به هرینه زیاد برق مقرون به صرفه نیست. پارسال که من فقط شب ها خونه بودم راهکار من این بود که پتو برقی استفاده کنم و مشکل خاصی هم نداشتم. امسال هم که از خونه کار میکنم روزهایی که هوا آفتابی هست بخاری رو روشن میکنم (خونه ما پنل خورشیدی داره) که البته کفایت هم نمی کنه و دوباره از کمک پتوبرقی استفاده میکنم و بعد از اینکه یه سویشرت می پوشم پتو برقی رو از زیر دستام دور خودم می پیچم (یه چیزی تو مایه های نیمه قنداق) و بعد میشینم رو صندلی :) دمای هوا هم الان در سردترین ساعات روز ۹-۱۰ هست :) بعد من فکر می کردم من فقط سرمایی ام. البته می دونستم که بین دوستان ایرانی م تازه من گرمایی شون هستما :) و اینکه خونه ما به دلیل بزرگی زیاد اصلا قابلیت گرم کردن نداره. تا اینکه چند روز پیش دوست اهل جمهوری چک ام یه عکس از خودش قبل از شروع کار از خونه (تو آپارتمان هم زندگی میکنه) گذاشته بود. پتوش دقیقا مدل پتوی من دورش پچیده شده بود و البته پتوی عادی بود ولی کلاه و شال گردن هم داشت :))
پنج شنبه ظهر یه جوری شد که یه دو ساعتی با جنی در مورد مسایل خانوادگی شون حرف زدیم. وقتی در مورد بچه های جاناتان و احساسی که بهشون داره حرف می زنه من از خودم خجالت می کشم. اینقدر روح این زن بزرگ هست و اینقدر مهربونه که حد نداره.
کلا حس میکنم بخاطر محیط به شدت رقابتی و تا حدودی یک دستی که توش بزرگ شدم یه بخش هایی از خصوصیات اخلاقی م نتونسته درست پرورش پیدا کنه. اینجا که اومدم باگ های شخصیتم و حتی اخلاقیم خیلی خوب و آزادنه جلوم رژه میرن :| حس میکنم از تمام ابعاد زندگی قبلا تو یه محیط یکنواخت بودم همونی که بهش میگن echo chamber ولی الان پژواکی برای کارهام نمی بینم و خب چیزی که می بینم هم اونقدرا قشنگ نیست و پر از باگ هست :|
خوبه اولش نمیدونستم باید از چی بنویسم و اینقدر نوشتم :)
کلا خوبی نوشتن همین هست که وقتی شروع میکنی خودش دستت رو میگیره و می بره جلو :)
سلام صبا جان، عید فطر بر شما مبارک.
برگشتن جنی اینا (!) و به سمت عادی رفتن شرایط مبارک :) امیدوارم این عادی شدن بدون افزایش موارد ابتلا باشه... اینجا هم شرایط داره به سمت عادی شدن پیش میره ولی با افزایش تعداد کیس ها :!
گفتی مهمون، خیلی خوشحال شدم برات... من حدود 15 هفته است که جز خانواده همسرم (و برادرم در حد 4-5 دقیقه)، از دوستان و آشنایان ... کسی را ندیده ام...
آخ آخ... گرون بودن انرژی تو زمستون یک جور آزار دهنده است تو تابستون یک جور دیگه... بازم خوبه که یخبندون و گرمای 40 درجه ندارید.. تصورت کردم که پتو پیچیدی دور خودت خنده ام گرفت :))
چقدر جنی مهربون به نظر میاد...
تو جامعه ما اینقدر تمایل به یکدستی و اینکه یک دیدگاه حق است و بقیه دیدگاه ها باطل، وجود داره و به راحتی افراد مورد قضاوت قرار میگیرند که افرادمجبور به پنهانکاری میشن و منجر میشه به نقد نشدن دیدگاه ها و تک صدایی و مشخص نشدن باگ های آدمها برای خودشون