20 نوامبر!
هنوز چالشم با داده های شبیه سازی تموم نشده و با نویسنده مقاله در ارتباطم. خیلی با حوصله برام توضیح داده که چی به چی هست. مقاله واسه سال ۲۰۱۷ هست ولی بر اساس کامنت هایی که تو کدش هست از ۲۰۱۳ اینا داشتن روش کار می کردن. امروز آخر ایمیلش نوشته بود:
Were you asking me to implement something like this, or were you thinking to implement it yourself?
جدا از مسایل علمی من این نحوه برخورد رو میخوام که تو خودم داشته باشم. من تو ایمیلم گفته بودم که میخوام فلان کار رو کنم و فلان جا رو میخوام تغییر بدم ولی چه جوری رو نمی دونم! وقتی اونی که اون سر دنیا نشسته در اولین ساعت های صبحش به ایمیل من با روی گشاده جواب میده و می پرسه که از من میخوایی که این کار رو انجام بدم! (که من اصلا به ذهنم هم خطور نکرده بود که میشه خودش این کار رو انجام بده) این حس بهم دست میده که دنیا با همه زشتی هاش هنوز جای قشنگی هست و من هم باید برای قشنگ شدنش تلاش کنم.
عصر نوشت: من دیگه واقعا به مرحله پکش مغز رسیدم تو فهمیدن کد اینا! به هری میگم. توقع داشتم بهم بگه کجا مشکل داری من یا متیو کمکت کنیم!! میگه برو سراغ شبیه ساز خودت! الان سه هفته س ما سر این مساله چالش داریم و همین الانم هری از دست من ناراحت هست چرا اینقدر گیرم و دارم کشش میدم! البته تمام نگرانی هام رو هم گفتم! و اونم واسه همه شون دلیل آورد که حق با من نیست! مجبورم برگردم سر شبیه ساز خودم!
ولی به نویسنده مقاله هم ایمیل می زنم قربون دستات اگر می تونی بیا یه کاری واسه من بکن!
پ.ن: من همچنان به وبلاگ های بیان با آی پی غیر ایران دسترسی ندارم!
سلام! خوشحالم که دوباره دسترسی دارم به وبلاگت.
آره بعضی از نویسنده ها خیلی پاسخگو و حامی هستند. من یک مقاله ای پیدا کرده بودم که کارش در راستای نیازی که داشتیم بود. توی خود مقاله یک بخش هاییش رو توضیح نداده بود که دقیقا چی کار کرده بود. من با نا امیدی ایمیل زدم بهشون ولی کلی فیدبک مثبت گرفتم. کلی توضیح دادند و به سوالاتم پاسخ دادند و تازه معذرتخواهی هم کرده بودند از اینکه تو مقاله این اطلاعات رو نیاورده بودند!