۹ جون ۲۰۲۲!
خب از پست قبلیم من اصلا نرفتم رو دور تند :)
یعنی یه بررسی کردم دیدم همین طور شل شل هم که جلو میرم جواب میده! چه کاریه که الکی سرعتم رو ببرم بالا :)) والا به خدا!
هوا سرد شده خیلی زیاد ولی خدا رو شکر بارون نمیاد و همش آسمون آفتابی هست :)
دیگه دانشگاه نمیرم عملا بجز روزهایی که با متیو جلسه دارم. سرمای هوا بهانه دانشگاه نرفتنم هست. ولی واقعیتش دوستان بهم استرس وارد میکنند. یعنی دوستای من از ۶ ماه پیش دارن تز مینویسند و مقاله هاشون هم نوشتن و آماده هست ولی هر وقت باهاشون حرف میزنی دارن از استرس و شدت فشار کاری له میشن! من ۱۰٪ اونها هم آماده نیستم ولی خب اندازه ۱۰٪ اونها هم استرس ندارم!! من هنوز نتایج نهاییم هم آماده نیست! همینقدر خجسته ام :) و البته مساله این هست که فقط هم من بین اونها دانشجوی بین المللی هستم و مشمول شهریه خدا دلاری میشم :)) کاملا متوجه خجسته بودنم شدید یا بیشتر توضیح بدم؟!
یا هر کی رد میشه میپرسه نوشتن خوب پیش میره؟! و خیلی سخته! میدونیم! ما میایم هر روز ازت می پرسیم که واست انگیزه باشیم! آغا خب من خودم میدونم باید چطوری مدیریت کنم اوضاعم رو! اگر کسی دور و برتون داره تز می نویسه هی ازش نپرسید اوضاع چطوره! خب؟
چند روز دیگه متیو هم یه سفر میخواد بره که دیگه کلا دانشگاه نمیرم.
دیروز بعد از کلی وقت جنی رو دیدم! چقدر خوبه آخه این زن! چقدر فهمیده و بالغ هست! هر چی براش توضیح میدادم بعدش یه جمله میگفت که دقیقا اگر ترجمه ش میکردی میشد همون کلمات و اصطلاحات مورد استفاده من در فارسی. هی میخندیدم و بهش میگفتم وایییی من دقیقا از همین اصطلاح استفاده میکنم :)
خونه ای رو که با هم توش بودیم گذاشتن برای فروش! بعد میگفت رفتم تو پیچ اینستاگرامت و عکسهایی که از اتاقت گرفته بودی رو اسکرین شات گرفتم و فرستادم برای املاکی :)
دیگه هم اینکه اگر خدا بخواد آنیتا و مامانش هفته دیگه میرن مالزی! (دوبار تا حالا پروازشون کنسل شده) و این سری آنیتا تنها برمیگرده! و مامانش اینا انشالله برای عروسی میان دوباره! دلم برای مامانش قطعا تنگ خواهد شد و خوشحالم از اینکه این مدت اینجا بود. حضورش نقش پررنگی داشت تو اینکه مامان خودم رو بهتر ببینم و قدرش رو بیشتر بدونم :)
چقدر احساس خوبی داشت اشنا شدن با پیجتون :)
قلمتون مانا :)