واقعا منتظر چی هستید؟!
اون چند روزی که داشتیم مستند هویدا رو میدیدم مجموعه ای از احساسات متناقض رو تجربه کردیم. حس غرور (ملی-) خشم- عصبانیت و حقارت و ناراحتی و غم و اشک و ... .
وقتی با مردم عادی اون آخرش مصاحبه میکردن از همه بدتر بود. یعنی باور کردنی نبود چطور مردم از اون بی سواد و بی اطلاعاتش تا اون تحصیلکرده تو دانشگاهش اینقدر جوگیر شدن! و واقعا این حرف که مردم ایران یه حکومت به این آخوندها بدهکار بودن درسته! و الان هم بدجوری دارن بدهیش رو با میلیون ها برابر سودش پس میدن!!
دلار شد ۶۰ تومن هیچ کس صداش در نیومد.
مدت هاست هیچ حرف سیاسی اینجا ننوشتم چون نظراتم رو کاملا شفاف بارها فریاد زدم.
چون متهم هستم به کسی که دارم تو گوشه امن دنیا و خارج از گود دردناک ایران زندگی میکنم و هر حرفی بزنم از شکم سیری هست.
مدت هاست که دستم به نوشتن هیچ چیزی نمیره نه که موضوع نباشه برای نوشتن اصلا روم نمیشه بنویسم از اتفاقات روزمره زندگیم وقتی که هموطنانم و دوستانم تو این وبلاگ حالشون خوب نیست!
هر چیزی که به ذهنم می رسیده رو گفتم.
ولی واقعا الان درک نمیکنم چطور سر جون بچه هاتون اینقدر آروم هستید؟! منتظر نشستید بچه تون مسموم بشه بعد نفرستینش مدرسه؟! منتظرید ۲۰ سال بعد بشه و عوارض این گازهای شیمیایی رو هر روز به شکل یه بیماری تو فرزندتون ببینید و فقط زیر لب به باعث و بانیش فحش بدید؟!
مدرسه نفرستادن که مثل تو خیابون اعتراض کردن نیست اونم تو این روزهای آخر اسفند! که بگید راحت تو خونه ت نشستی و داری واسه جون ما تصمیم میگیری!! چی تو اون مدرسه به این طفل معصوم ها اضافه میشه که از جونشون مهمتره که سرش اینقدر تعلل میکنید؟!
اصلا در مورد عوارض این گازهای شیمیایی سرچ کردید و اطلاعی دارید؟!
سلام
داشتم به این نتیجه میرسیدم که این بار با دفعات قبل فرق داره اما بدجور از مردم زهرچشم گرفتن.
تا ببینیم دفعه بعد کدوم جرقه بتونه دوباره این انبار باروت را مشتعل کنه؟