غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

28 می ۲۰۲۴!

سه شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۴۸ ق.ظ

این مدت جشن فارغ التحصیلیم برگزار شد و یه جورایی پرونده ارتباطم با دانشگاه بسته شد!! 

روز جشن وسط شلوغی های کار و پروژه م بود و اصلا قبلش حس جشن فارغ التحصیلی نداشتم! در واقع بییشتر استرس کارم رو داشتم!‌ ولی صبحش که رفتیم و لباس مراسم رو پوشیدم حس هام زنده شدن! قشنگی جشن فارغ التحصیلیم بودن جناب یار و دخمل کوچولومون بود! که حس خیلی خوبی بهم میداد.

چند تا از هم دانشکده ای هام رو دیدم! Phd من اگر یادتون باشه همه چیز هول هولکی و با کلی استرس بود! من اصلا حس خوبی هیچوقت نداشتم و همش حس می کردم عقب هستم و همه از من بهتر و جلوتر هستند. بعد اون روز از بچه ها می پرسم خب چی کارا میکنید؟ واسم جالب بود که تازه داشتن دنبال کار می گشتن! و واسم جالب بود که من ۱.۵ سال هست که دارم با مدرکی که اون روز جشن بهم دادن میرم سرکار! تازه چقدر هم شاکی هستم از محل کارم و همش همچنان حس میکنم وای چقدر عقب هستم از جایی که باید باشم. 

ولی اون روز متوجه شدم که من اصلا چالش چندانی برای کار پیدا کردن نداشتم. خیلی جاها اپلای کرده بودم ولی آخرین مصاحبه هام یکی دو روز بعد از وقتی بود که تزم رو سابمیت کرده بودم و بعدش هم که شروع به کار کردم! 

که البته اگر مساله ویزام نبود قطعا کارم رو تا حالا عوض کرده بودم. حتی با وجود مساله ویزا هم روزایی که خیلی از محل کارم ناامید بودم یکی دوجا اپلای کردم که البته هیچ جوابی نگرفتم! :) و این در حالی هست که همون هم دانشکده ای ها محل کار فعلیم واسه شون یه جای تاپ حساب میشه که تمایل شدیدی بهش داشتن!!

برای جشن فارغ التحصیلی م به هری و متیو گفتم. هری که کلی تبریک گفت ولی گفت سفر هستم و نمی تونم بیام! متیو با کلی ناز و ادا و تاخیر گفت میام! بعد روز جشن من که ندیدمش! بعدش ایمیل زده من قطارم صبح کنسل شد نرسیدم به مراسمت!! من جوابش رو کلا ندادم ولی خوشحالم از اینکه ندیدمش!!!‌ و البته همون یکی دو روزی که همه چیز رو داشتم مرور می کردم! داشتم به همه حمایت هایی که از سمت متیو نداشتم هم فکر می کردم! به انواع چالش هایی که در طول درسم داشتم! بعد احساس کردم واقعا چرا من اصلا به تموم شدن این چالش ها به شکل موفقیت نگاه نمیکنم؟؟!! همه چیز انگار وظیفه م بوده!! پس چی از نظر من موفقیت هست؟! 

اینکه در کمترین زمان ممکن تو اون وضعیت کرونا با هزار جور بالا و پایینی که زندگی داشت و بدون هیچ حمایت عاطفی و روانی و مادی یه تنه و البته با کمترین میزان غر تونستم درسم رو تموم کنم! خودش یه گام خیلی بزرگ بود که باید به خودم افتخار می کردم!!

 

بگذریم!!  الان اولویت ها تغییر کرده و فعلا مهمترین مساله دخترکوچولویی هست که همه کارها و برنامه ها باید حول محور ایشون چیده بشه! باید بهش یاد بدم که به تلاش هاش افتخار کنه! نتیجه ش هر چی باشه مهم نیست باید یاد بگیره مسیرهایی رو که طی میکنه ببینه و براشون ارزش قائل بشه. بهش یاد بدم ما اصلا چیزی به اسم موفقیت یا شکست نداریم. ما نتیجه تمام گام هایی هستیم که تو زندگی مون برمی داریم و مهم نیست که اون گام امروز چقدر کوچیک هست همین که پیوسته باشه توش پر از یادگیری و درس هست. شاید بهش بگم موفق کسی هست که گام های بیشتری برداشته! بگم ما چیزی به اسم ناکامی نداریم چرا که بزرگترین درسها رو از همون به اصطلاح ناکامی ها یاد میگیریم.

باید یه جوری باهاش برخورد کنم که همیشه احساس نکنه یه چیزی به زندگی بدهکاره یا اینکه عقب هست.

کاش بتونم بهش نشون بدم که دنیا همیشه پر از فرصت هست و کافیه تو آغوشت رو باز کنی برای این فرصت ها. کافیه کمی جسور باشی و نترسی از نشدن ها! از نرسیدن ها! از ناکامی ها! کاش بتونم یادش بدم اون لحظه موفقیت خیلی کوتاه هست! شیرینیش هم خیلی کوتاهه! ولی اون زمان هایی که با امید داری میجنگی و تلاش میکنی خیلی خیلی شاداب تر و پرانرژی تری. که همه ی اون لحظه ها رو دریاب.

البته جان دل مادر! می دونم تو میایی! که من درس های زندگی رو برای خودم مرور کنم! بیشتر از اینکه قرار باشه من چیزی به تو یاد بدم می دونم که تو به من یاد خواهی داد همون طوری که تو این چند ماهی که مهمان دلم هستی یاد دادی و من پر از ذوقم از تجربه دوباره زندگی در کنار تو! 

 

دوباره بگذریم! هفته پیش چهارشنبه پروژه از سمت ما تحویل داده شد! یک ماه و نیم یه پروژه بدو بدویی که نمی دونم اصلا ادامه ای خواهد داشت یا نه! خیلی چیزا یاد گرفتم! خیلی چیزا!!  و واقعا حس خوبی از این پروژه گرفتم! 

 

جمعه شب رفتیم کنسرت شادمهر! برای من خیلی همه چیز عادی بود! چون من طرفدار شادمهر نیستم. آهنگاش رو گوش میدم ولی خب واسم خیلی معمولی هست از همون جمعه هم در حد لالیگا سرماخوردم!! و الان فکر میکنم شبیه سوپ شده باشه قیافه م از بس این چند روز سوپ خوردیم!!

 

پارسال این موقع ها ایران بودیم و در آستانه اولین سالگرد ازدواج مون هستیم. 

من که حس نمیکنم ما الان کلا دو سال و اندی هست که با هم هستیم و یکسال از اعلام رسمی ازدواج مون گذشته باشه. این رابطه اینقدر عمیق هست که من حس میکنم سالهاست که با هم بودیم. هستی/خدا/کائنات/هر کی مسئولش هست رو هزاران بار شاکرم بخاطر وجود جناب یار و با تمام وجودم و از ته دلم میخوام اگر کسی تنهاست یه رابطه بالغ و سالم رو تجربه کنه که هر روز حس کنه ظرف عشق و محبت و فداکاریش داره رشد میکنه و از بودن در کنار شریک زندگیش لذت ببره.

نظرات  (۲۱)

۱۰ تیر ۰۳ ، ۱۷:۵۸ ربولی حسن کور

سلام بر خانم صبا

تولدتون مبارک 

پاسخ:
سلام بر جناب ربولی.

ممنونم از تبریک تون. تولد شما رو روزش رو یادم نیست ولی میدونم تیرماهی هستید. به هر حال تولدتون پیشاپیش یا پساپس مبارک باشه :) 

کجایی؟

بیا گزارش کار بده :)

پاسخ:
همین جا هستم عزیزم.

مرسی از پیامت.

میام می نویسم :) 
۰۷ تیر ۰۳ ، ۱۸:۱۵ ام اسی خوشبخت

چقدر این پست رو دوست داشتم و چقدر حس خوب بهم داد. اول ممنونم برای این پست، شاید الان احتیاج داشتم اینها رو از کسی بشنوم چون حس میکنم تمام سالهایی که تلاش کردم نتیجه خاصی نداشته و خودم رو شاید بازنده ترین میبینم! ممنون :)

 

فارغ التحصیلی مبارک باشه و همینطور سالگرد ازدواجتون. ان شالله سالهای عالی در کنار همسر و دختر عزیزتون پیش رو داشته باشید :)

 

 

پاسخ:
خواهش میکنم عزیزم.

خدا رو شکر که حس خوبی گرفتی. می فهمم یه موقع هایی آدم نیاز داره خودش و دستاوردهاش رو تو آینه وجود دیگران ببینه. 
اینجوری دید شفاف تری داره.


ممنونم از تبریکاتت عزیزم. امیدوارم برای تو هم زندگی پر از شادی و اتفاقات خوب باشه :)

سلام فارغ التحصیلی ات مبارک

میتونم بپرسم شما چندسالتونه؟ امیدوارم زایمان خوبی داشته باشی. 

بهم از دوران بارداری میگی؟ من نگران باراری هستم! 

ما که فقط درس خوندیم و سن مون رفت بالا و بعد دور از خونه ازدواج کردیم حالا هم باید بارداری و زایمان تنها باشیم! یکمی اینا برام ترسناکه. شما که شرایطت مثل من بوده تقریبا لطفا راهنماییم کن. 

مرسی

پاسخ:
ممنون دوست عزیز.

چند روز دیگه تولد ۴۰ سالگیم هست :)

متشکرم.

چی دوست داری بدونی از بارداری؟ نگران کدوم بخش بارداری هستی؟

من هنوز ۱/۳ بارداریم مونده و شاید نظراتم اصلا درست نباشه. هنوز تجربه زایمان رو ندارم و احتمالا فرد مناسبی برای بتونم بهت کمک کنم نیستم!! 

ولی تا الان برای من از phd گرفتن آسونتر بوده! من کلا پوستم کلفته! 

یادمه یه جایی خوندم طرف نوشته بود من ویار وحشتناک داشتم! بعد کلا شاید مثلا یه کم حالت تهوع داشته!
من (صبا) هنوزم چند روز یه بار بالا میارم ولی اگر ازم بپرسی میگم بارداریم بسیار خوب و نرمال بوده تا حالا.
از نظر من بارداری سخت یعنی اصلا نتونی غذا بخوری و همش مجبور باشی سرم بزنی و یا به دلایل دیگه مجبور بشی بیمارستان بستری بشی. 
خلاصه میخوام بگم بستگی به سطح تحمل و انتظارت داره! 
من اصلا انتظار هیچ کمکی هم نداشتم و ندارم. از روزی اولی که مهاجرت کردم می دونستم خودم هستم و خودم. الان که ازدواج کردم شدیم من و همسرم. 
خیلی ها مثل ما بودن و به خوبی از پسش براومدن! خیلی بهتر از خیلی های دیگه که کمک داشتن! ما هم مثل بقیه! ما نه اولین هستیم و نه آخرین!



قربونت عزیزم 

پاسخ:
فدای تو ساره جان :*

چه خوب که پرونده ی دکترا بسته شد. تحصیلات با همه ی سختی ها و چالش ها ریل قطار زندگی هست و امیدوارم ریل گذاری ت در مسیر پیشرفت و آرامشت باشه. دخترگلی هم که بیاد مامان رو می بینه و زندگی رو با دیدگاه مادرش شکل میده. حس رضایت از زندگی و خود و آرامش در وجود مادر لمس میشه 

پاسخ:
مرسی لیلی جان.

درست میگی واقعا. شاید دکترا خوندن اون حس موفقیت و ... رو برای من نداشت ولی دقیقا من الان شغلم و خیلی چیزهای زندگیم رو بخاطر همون ریل گذاری دارم. و از این بابت واقعا خوشحالم. 

واقعیتش این هست که باید آماده باشم که دخملی از خیلی جهات شبیه من و پدرش نباشه. 
ولی خب امیدوارم که آرامش و جنگجو بودن مادر و پدرش واسش الهام بخش باشه با هر ویژگی شخصیتی که هست. 

تبریک میگم بت برای مدرکت ، برای تلاش ها و صبوریت ، برای افتخاری که به خودت میکنی برای جناب یار و اون دخمل قشنگ مون که میدونم مثل خودت قوی و موفق و شاکر بار میاد . عزیز خاله .... بیا که یه مامان عاشق و عاقل و همه چی تموم داری ، بیا و تو گرمای آغوشش رشد کن و تو نگاهش بدرخش . 

الهی همیشه به تن سالم ، دل شاد و مسیر پر از موفقیت کنار هم باشید و بمونید عزیزم 

پاسخ:
عزیزدلم ساره جان. مرسی از پیام پر از مهر و محبتت. 
اول صبحی کلی حس خوب گرفتم از خوندن پیامت. 

میگن آدمها ویژگی هایی رو در بقیه می بینند که خودشون همون ویژگی ها رو دارند. 
به خودت افتخار کن بخاطر قلب بزرگی که داری و تلاش و صبوریت و ...


امیدوارم واقعا که یه مامان عاقل و عاشق باشم و دخترمون حس خوبی نسبت به مامانش داشته باشه....

مرسی ساره جان.
امیدوارم مسیر زندگی تو هم پر از اتفاقات خوب باشه و به زودی همراهی یه فرد لایق رو در کنارت تجربه کنی عزیزم. 

کیفیته دیگه. یه دقیقه ش قد یه ساعت می ارزه. به همین خاطر به نظرت دو سال و نیم نیست که با هم هستین، احساس می کنین خیلی بیشتر از این حرف هاست. اصلا به نظرم توی عشق و محبت زمان معنای خودش رو از دست میده. من یکی- دو تا دوست دارم که اگر سالها هم نبینمشون، وقتی بهشون برسم می تونم زمان گذشته رو به زمان حال بچسبونم و انگار که هیچ دوری بین مون نبوده با همون صمیمیت باهاشون باشم. 

پاسخ:
درسته سمانه جان. کیفیت و عمق رابطه خیلی مهم هست.

آره بعضیا رو ممکنه سالها نبینی ولی انگار همین دیروز دیده بودی شون. همون صمیمیت برقرار هست.

البته بعضیای دیگه رو ممکنه سالها نبینی و وقتی دوباره ببینی همون نچسبی سابق برقرار هست :)))))) 
۱۳ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۴۸ کامران وفایی

تبریک می گم فارغ التحصیلیت رو . روزهای خوبی رو داشته باشی کنار کسی که دوستش داری و اینکه شکرگزار هستی واقعا برای من درس اموخته داشت.

من فکر می کردم سیستم بیان یه سیستم کاملا متروکه است ولی خوشحالم می بینم اعضای فعالی مثه شما داره.

موفق باشید

پاسخ:
ممنونم از تبریک تون.

لطف دارید شما.

ممنون و همچنین. 

صبای عزیزم جشن فارغ التحصیلی و سالگرد ازدواجت مبارک باشه عزیزم. شیرینی هردوشون گوارای وجودت باشه. به عنوان کسی که تا حد کمی شاهد روزهایی که پشت سر گذاشتی بوده ام، میگم که خیلی باید به خودت افتخار کنی عزیزم و حتما دختر نازنینت هم بهت افتخار می‌کنه. یکی از ویژگیهات اینه عزیزم که خودت رو دست کم میگیری و هیچ وقت موفقیت‌های تحصیلی و کاریت رو بزرگ نمی بینی ولی جایی که با تلاش و سختی بهش رسیدی واقعا جای تحسین داره و امیدوارم قدر خودت رو خیلی بدونی.

خوشحالم بابت حسی که از درکنار همسرت بودن داری. امیدوارم تاابد این حس ادامه داشته باشه و هرروز بیشتر از پیش بشه که لایقش هستی. برای خانواده سه نفرتون بهترینها رو از خدا میخوام.

پاسخ:
رهای مهربون و فهمیده و همراه 
مرسی از تبریکاتت عزیزم🥰
تو به من محبت داری عزیززززم!

اعتراف می کنم من اصلا موفقیت  رو نمی بینم که بخواد بزرگ باشه یا کوچیک😂😂

دارم فکر میکنم شاید باید تعریفم از افتخار و تحسین و … رو تغییر بدم در مورد خودم حداقل تا در بالاخره تو یه دسته ای قرار بگیرم😉

مرسسسیییی عزیزم از آرزوهای قشنگت، خیلی بهترش  به زودی زود بشه جزو تجربیات و خاطرات خودت🥰😍🙏🏻🌷

سلام!

چه قدر عالی ، چقدر خوب که پست‌هاتون این‌قدر وایب خوب دارن :) کلی خوشحال میشم از خوندشون

 

واقعا چه چیزی بهتر از اینکه خدا یکی رو در مسیر زندگی‌ آدم قرار بده که زندگی‌رو برای همدیگه معنی ببخشن! خداروشکر که برای شما اتفاق افتاده و یه آمین بزرگ به جملات آخر پست تون!

پاسخ:
سلام!
 چقدر خوبه که شما حس خوبی از پست های من می گیرید و ممنونم از خوشحالی تون و ابرازش😊

یه بخشی از داشتن این آدم خوب  به شانس مربوطه!! یه بخشیش هم به تصمیم های خود ما!! امیدوارم شانس و تصمیمات هوشمندانه همزمان با هم باشه تو زندگی تون🌷

تبریک میگم فارغ‌التحصیلی ت رو

 

پاسخ:
خیلی ممنونم سارا جان. 

تبریک میگم فارغ التحصیلیت رو :)

صبا جان لطفا مراقب باش این چند وقت رو، جای شلوغ نرو، آدم ها ممکنه مریض باشند، ممکنه ناقل ویروس باشند، مراقب خودت باش.

من که باردار بودم همسرم اجازه نمیداد حتی برم سوپرمارکت! البته خب تازه کرونا تموم شده بود و هنوز همه حساس تر بودند. ولی خب جایی مثل کنسرت یا جشن فارغ التحصیلی با اونهمه آدم ریسکش بالاست. احتمالا از یه نفر این ویروس رو گرفتی. حالا شکر خدا ظاهرا خفیفه و مثل سرماخوردگیه. ولی دختر جون، یه چند ماه دیگه تحمل کن و مراقب باش تا دختر کوچولو ان شالله به سلامتی به دنیا بیاد.

پاسخ:
ممنونم مونا جان.

مرسی از توصیه های ایمنی ت عزیزم.

من به مفهوم واقعی کلمه سرماخوردم. چون هوا اخیرا خیلی سرد شد و همون سرمای درون خونه باعث سرماخوردگی شد.

تبریک میگم صبا جان، مسیر سختی را از اول تا آخر دکترا طی کردی و باید حسابی به خودت ببالی :*

امیدوارم عشق و صمیمیت تون روزافزون باشه و دختر کوچولو شادی های جدید به خونه تون اضافه کنه

پاسخ:
خیلی ممنونم عزیزم. محبت داری بهم. امیدوارم کمی خودبینی داشته باشم :))

مرسی عزیزم از آرزوی قشنگت. امیدوارم که چنین شود.

برای شما هم آرزو میکنم هر روز کانون خانوادتون گرمتر و درکنار هم شادتر باشید. 
۰۸ خرداد ۰۳ ، ۱۸:۲۹ ربولی حسن کور

سلام

تبریک میگم 

با این پدر و مادر تحصیلکرده و باهوش و در اون کشور مطمئنا دخترتون هم موفق خواهد بود.

به امید روزهای بهتر برای زندگی همه ما.

پاسخ:
سلام.

متشکرم.

شما به ما لطف دارید خیلی.

ما برامون مهمه یه انسان خوشحال و راضی تربیت کنیم! و گرنه که موفقیت تعریف های زیادی داره. 

امیدوارم روزهای بهتری در انتظار همه مون باشه مخصوصا مردم خوب کشورم. 

صبا جان جشن فارغ التحصیلی مبارک

امیدوارم به زودی دختر کوچولون به سلامتی به دنیا بیاد و کلی روزای قسنگ و زیبا رو در کنار هم داشته باشید***

 

پاسخ:
ممنونم نیوشا جان.

قربونت عزیزم از مهربونی و اظهار محبتت :*

تبریک میگم صبا.
امیدوارم روزهای بعد از این هم پر از اتفاقات خوشایند باشه و امیدوارم خیلی کم یادت بره چقدر فوق‌العاده هستی.

پاسخ:
ممنونم عزیززززم. خیلی خیلی محبت داری به من. 

به به! مبارک باشه جشن فارغ التحصیلی :* هرچند که به قول خودت با مدرکت ۱.۵ ساله داری آلردی کار میکنی :)) 

دم شما واقعااا گرم! :)‌ ایشالا که دختر کوچولوت هم به سلامتی بیاد و زندگیتونو شیرین‌تر از اینا بکنه که الان هست :*

پاسخ:
مرسی مهسا جان. 
خداییش الان هم که نوشتم انتظار دریافت تبریک نداشتم!!! فقط خواستم پایان مسیری رو که اومدم ثبت کنم! 

قربون شما عزیزم. 

امیدوارم همین طور بشه که گفتی :*

و بهترین ها هم در بهترین زمانش برای خودت اتفاق بیافته عزیزم. 

چقدر برات خوشحالم

و برات آرزو میکنم ک این حسا عمیقتر و لذت بخشتر بشه برات

همه جملاتی رو ک نوشتی کاملا درک کردم

و امیدوارم ک این حس "رضایت از خود" رو بیشتر بیشتر تجربه ش کنی(و کنم)

و

زندگی چیزی جز تلاش کردن، تلاش کردن نیستتتتتتتت

بوس به دخملی

پاسخ:
ممنون مهوش جان.

قربونت عزیززززم. 

همه ی چیزایی که گفتی متقابلا برای خودت عزیزم.

بوس به لپت خاله جون:*

وووووووی چه پست خوبی بود، هر پارگرافش یه لبخند بزرگ برام داشت. 

 

عزیزم من هم به تو و دوستی با تو افتخار میکنم. 

 

خدا جمع خانواده ات را همیشه شاد و سلامت نگه داره، دلتون به وجود همدیگه گرم باشه. 

 

پاسخ:
عزیززززم. 

مرسی زری جونم تو همیشه به من محبت داشتی. 

آمین عزیزم و همچنین باشه برای خانواده خودت :*

صبا جان عزیزم واقعا بهت تبریک می گم . 

جان دل مادر !! چقدر قشنگ نوشتی .

انشالله دخترک میاد و همه اینها رو از تو می بینه و ناخودآگاه می گیره ازت .

خدا جناب یار و دخترک رو برات حفظ کنه عزیزم .

 

پاسخ:
مرسی رویای عزیزم.

محبت داری. 

کانون خانواده شما هم هر روز گرمتر باشه عزیزم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی