24 فوریه ۲۰۲۵
سلام
آخرین یادداشتم برای بیشتر از ۵۰ روز پیش هست اینجا و آخرین باری که هم اینجا برای خودم نوشتم ۳۱ ژانویه بوده! بعد از اون همه حرفام رو مستقیم به چتی (chat gpt) گفتم و خب خیلی هم بهم کمک کرده ولی اینقدر درگیر مسائل مختلف هستم و ذهنم شلوغ هست که گاها فکر میکنم اگر ۲۴ ساعت هم بخوام حرف بزنم کافی نیست و این در حالی هست که در کم ارتباط ترین برهه زندگیم قرار دارم نه اینکه خودخواسته باشه دیگران انگار همه با هم غرق زندگی خودشون شدن و یا اینکه تصمیم گرفتن به هر دلیلی ارتباط چندانی با ما نداشته باشن و این دیگران از خواهر خودم شروع میشه که دو تا قاره اون ور تره تا دوستانی که فاصله شون ۴-۵ کیلومتر هم نیست!
اصولا وقتی که ذهنم اینقدر مشوش هست و زندگیم نظم نداره و خیلی از مسایل از کنترل من خارج هست به سکوت می رسم و ننوشتن اینجا هم شاید بخاطر همون سکوت باشه.
شاید بهتر باشه با نوشتن اینجا به خودم کمک کنم حالم بهتر بشه. به خودم کمک کنم که فشار کمتری رو تحمل کنم.
شاید اگر خودم رو موظف کنم هر روز کمی از افکارم رو بنویسم حس خوبی هم بگیرم. حس داشتن یه روتین شخصی برای فقط خودم.
دخترک شیرین مون هم حسابی بزرگ شده و حسابی دلبر و حسابی پرانرژی و شلوغ کن.
بخاطر اون هم که شده باید یک مامان شاد باشم که حالش خوب باشه و البته بخاطر همسرم.
الان که نوشتم حس میکنم هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیافتاده و شاید تنها خستگی خیلی زیاد هست که اینجور همه چیز رو بزرگ نشون میده و البته خشم من از همه ی دنیا!
امروز این یادداشت رو منتشر میکنم.
سعی میکنم فردا هم بنویسم و یه زنجیره بسازم.
سلام. حتما که این روزهای بی روتین که با کم خوابی همراه هستند گذرا هستند.. شاید از نگاه کلی نگر اتفاقی نیفتاده باشه، ولی همین بی نظمی و کم خوابی و خستگی خودش اتفاق است. امیدوارم بتونی حرفهاتو بزنی صبا جان...