۲۸ فوریه ۲۰۲۵
دیروز دخترک خیلی حوصله نداشت و اصلا هم خوب شیر نخورد. احتمالا قضیه دندون هست که بهش فشار میاره. هر چند این طفل معصوم ها در آن واحد در حال یادگیری چندین و چند مهارت و کشف و شهود دنیا و ... هستند.
خواهرم خودش دیروز صبح زنگ زد و یکی از بارهای روانی رو کمی سبکتر کرد. بهش هم گفتم احتیاج به کمک دارم حالا ببینم چطوری میخواد برخورد کنه!
دیروز عصر جناب یار یه کم زودتر اومد و از قبل قرار بود من یک ساعت برم بیرون برای خودم. دخترک تو یک ماه اخیر ۱۰۰٪ به من وابستگی داشته. یعنی فقط من باید بهش شیر میدادم و وقتی میخواسته بخوابه فقط من باید می بودم و گرنه کولی بازی درمی آور :)) پدرش داره خیلی تلاش میکنه که این وابستگی کم بشه.
برای خوابش چند روزه که من دیگه فقط آماده ش میکنم و میگذارمش تو تخت و خودش میخوابه. حالا باید امتحان کنیم که اگر من اصلا تو اتاق نباشم واکنشش چی هست. البته خانم خانما رو خواب شبش حساستره. یعنی موقع خواب شب فقط مامان باید می بوده تا الان!!
برای شیر هم دیشب با پدرش همکاری کرد و کل شیشه رو از دست پدرش خورد.
اگر این وابستگی محض به من کمتر بشه فشار کمتری به من میاد.
خلاصه داشتم میگفتم که دیروز عصر ۵۰ دقیقه برای خودم رفتم تو کتابخونه پایین خونه مون نشستم و کتاب خوندم و آهنگ مهستی گوش دادم.
اینکه خانم کوچولو خیلی به تو وابسته است باید انرژی بر باشه برای شما، امیدوارم تلاشهای همسرتون به زودی به نتیجه برسه و وابستگی خانم کوچولو به شما کم بشه، مطمئنا از خستگی روانی شما هم کم میشه