غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

4 جون ۲۰۲۵!

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۹ ق.ظ

امروز من سه تا جلسه داشتم و باید می رفتم آفیس که لپ تاپم رو هم بگیرم! از ساعت ۵ صبح هم دخترک بیدار بود و اولش بی قراری و بعدش شیطنت میکرد! بعد ساعت ۷ صبح گوشیم رو از فلایت مود در آوردم می بینم نصف شب و ساعت ۶ پرستارش پیام داده من حالم خوب نیست و اصلا نخوابیدم و نمیام! یا اگر بیام با ماسک میام و ...

یه بار دیگه هم اولین روزی که میخواستم برگردم سرکار صبح پیام داده بود پسرم مریض هست و میخواد مدرسه نره و ممکنه شاید نیام! اون روز بالاخره اومد ولی جناب یار موند خونه! 

امروزم جناب یار مرخصی گرفت و موند تا من برم آفیس و برگردم. 

هنوز کلا سه هفته نشده از شروع به کار پرستار و داستان های این شکلی مون شروع شده!

به پلن b , c هم فکر میکنیم ولی آخه من ۷ صبح به کی بگم امروز تو پاشو بیا بچه رو بگیر؟!!

 

رفتم آفیس و جلسه سالیانه با مدیرم بود. خوبی امروز فقط این بود که مدیرم از عملکرد سال پیشم خیلی راضی بود. 

می گفت می تونی دخترک رو هم هر از گاهی بیاری سرکار!! گفتم انگار دخترک ما قراره بیاد بشینه ما رو نگاه کنه! تک تک سیم و کابل هایی که اینجا هست رو میخواد بجوه!! :)) والا! 

 

با اینکه امروزم گذشت ولی استرس دارم.

مدیرم گفت سازمان مون یه سرویسی مدل مشاوره داره! باید پیداش کنم و برم باهاشون حرف بزنم!

دفعه پیش هم بهم گفته بود. ولی من درگیر اسباب کشی و ... شدم و اصلا وقت مشاوره نداشتم و همون نامه ای هم که از دکترم گرفتم داره خاک می خوره!! 

 

۰۴/۰۳/۱۴
صبا ..

بچه داری

نظرات  (۲)

۱۶ خرداد ۰۴ ، ۱۲:۱۵ ام اسی خوشبخت

درسته این مراحل سخته ولی شما همیشه از پسش براومدید، این بار هم حتما میتونید :)

پاسخ:
مرسی از حسن ظنی که بهم داری عزیزم. 

سلام صباجون. خوشحالم که به سلامتی برگشتید استرالیا. من هم این مشکل رو دارم، کلی از قبل فکر میکنم برم ایران میتونم استراحت کنم و روحیه ام عوض بشه ولی  بعد از چند روز هم همش منتظرم تموم بشه برگردم خونه خودم. نمی‌دونم اون فیلمها که طرف می‌ره ایران هرروز خوشگذرونی و مهمونی و تفریحه الکیه یا خانواده من مشکل دارن. 

خیلی دوست داشتم نزدیکت بودم و میگفتم این خوشگل خانم حساس رو بذار پیش من هر موقع کار داری. ما میتونیم با هم کنار بیاییم. پرستار بچه مسایل خودش رو داره، مهدکودک هم مشکلات خودش.

چقدر خوب که باز مدیرت این درک و همکاری رو باهات داره. و بهت تبریک میگم که باوجود تمام مشکلات سال گذشته عملکرد درخشانی داشتی که مدیرت ازش رضایت داشته. 

مراقب خودت باش عزیزم. پرنسس خانم رو هم از طرف من ببوس.

پاسخ:
سلام رفیق مهربونم. 

مرسی عزیزم. 
دفعات قبلی که رفتم ایران واقعا بهم خوش گذشت. هر چند هیچ بارش استراحت نبود و همش بدوبدو بود. این سری ما بجز موارد محدود اصلا از خونه بیرون نرفتیم ولی بخاطر کم خوابی های فراوان واقعا برای من تجدید قوا نشد اصلا. از نظر روحی خیلی خوب بود که خانواده ها رو دیدیم! هر چند اونم دیگه بعد از چند روز واقعا داشت دیگه زیادیم میشد. 
بیشتر برام مرور شد که من فقط بخاطر وضعیت کشور نبوده که مهاجرت کردم دلایل دیگه ای هم داشتم و به همین خاطر از تصمیمم برای مهاجرت خوشحالم. هر چند که پر از حس تناقضم و باید حتما در این موارد روانکاوی بشم و بنویسم. 

عزیززم. آره میتونم حدس بزنم که دخملی میتونی به خوبی باهات کنار بیاد. 
مهد خب الان که زمستون هست و البته دخترک کوچیک عملا واسه ما هیچ کاربردی نداره. 

مدیرم واقعا نمونه س. مرسی عزیزم محبت داری.

تو هم مواظب خودت باش عزیزم. ما هم می بوسیمت خاله جون:*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی