5 سپتامبر ۲۰۲۵
این چند روز خیلی استرس داشتم! هنوزم دارم.
ولی برای اینکه یه کم فضای ذهنم عوض بشه میخوام از دخترک بنویسم.
خب رفتارارش که هر روز تغییر میکنه و دیگه وقتی چیزی رو براش توضیح بدی می فهمه و اکثر اوقات همکاری میکنه.
مثلا وقتی میره حموم دوست نداره بیاد بیرون. آخرش بهش میگم دیگه تموم شد و با آب و دوش و ... خداحافظی کن که بریم و ایشون هم می پذیره. یا قبل حموم بهش میگم با مامان همکاری کن که زودتر بتونیم بریم حموم و ایشون هم همکاری میکنه :))
یه مدت بهش آفرین که میگفتیم واسه خودش دست می زد. یه شب داشتم میخوابوندمش! بهش گفتم نفس عمیق بکش! دو تا نفس عمیق کشید. من بهش گفتم آفرین دخترم. یهو پاشد نشست برای خودش دست زد :))
می دونه تلفن قطع شد یعنی چی! خودشم میگه قط شد! داشتیم با مامانم حرف می زدیم تصویری که یهو قطع شد. بعد من گفتم عه قطع شد. دخترک هم دستش رو تکون میده یعنی بای بای :))
خیلی قشنگ دستش رو میگذاره رو دهنش و بوس می فرسته! :*
اون روز تو صندلیش بود میخواستم بلندش کنم بهش میگم بیا بالا. میگه up !!
دیگه داره از دو چرت در روز میره به سمت یه چرت! بعد اون روز چرت دوم نیم ساعت خوابیده بود و شب خوابش نمی اومد و خیلی شاکی بود چرا باید بخوابه! تو پرانتز بگم بعد ایشون عاشق کتاب هستند. یعنی از هر اسباب بازی و تفریحی بگذریم سخن کتاب خوشتر است. هم از جنبه تورق! هم از جنبه اسنک! یکی از چیزهای جویدنی مورد علاقه ش کتاب هست! شب قبل خواب هم حتما باید کتاب بخونه! پرانتز بسته! حالا اون شب من با کتاب راضیش کردم که بریم تو اتاقش! دیگه یواش تکونش دادم تا خوابش ببره. و در تمام این حالات یه کتاب گنده رو گرفته بود تو بغلش و محکم چسبونده بود به خودش!! خیلی با نمک بود :))
کتاب ها رو خودش انتخاب میکنه! اگر یه چیزی دوست نداشته باشه غر میزنه تا در نهایت به کتاب مورد علاقه اون لحظه ش برسه.
چون کتابایی داره که بافت های مختلف دارن هر کتاب جدیدی که بهش بدی اول ورق می زنه و کل صفحاتش رو لمس میکنه تا بافت جدید ببینه.
هر سوالی که توش چند داشته باشه جوابش ده هست. اون روز بغل من بود! بهش میگم بیا بریم ببینیم دما امروز چند میشه؟ میگه: ده :)) یا بهش میگیم چند کیلویی؟ میگه: ده :)) یا از باباش می پرسم صبح ساعت چند بیدار شد؟ ایشون میگه ده! :))
بهش میگم الکی بخندیم! الکی میخنده :))
به ماه میگه : باه
صدای ببعی - جغد - اردک و هاپو رو بلده. مفهوم داغ - سد (سرد) - یخ رو می دونه و بلده بگه.
همین الان پرستارش میگه i'll see, ایشون هم تکرار میفرماین :))

آخی تولدش مبارک باشه
ماشالاش باشه ^_^