غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

26 سپتامبر ۲۰۲۵

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۱۹ ق.ظ

و بالاخره این هفته جهنمی داره تموم میشه.

 

الان ارایه مهمم تموم شد و منتظرم بیرون تا مدیرم بهم برگرده و نظر پنل رو بگه.

 

هفته ای بود که دخترک مهد رو شروع کرد! و میتونم بگم سه روزی که رفت هر سه تا صبح من با چشمای خودم دیدم که قلبم رفت! میزان استرسم بی نهایت بود. روز اول دخترک دو ساعت موند. روز دوم ۵ ساعت و روز سوم ۶ ساعت. هر سه روز هم موقع خداحافظی فراتر از توانش جیغ زد و گریه کرد. حتی دیروز که روز سوم بود. ولی خب دیروز کلی هم بازی کرده بود و دیگه تو فعالیت هاشون مشارکت کرده بود و لازم نبوده کسی مدام بغلش کنم و آرومش کنه. ولی خب دیروز از ساعت ۵ تب کرد و حالا یه بچه سرماخورده و خسته داریم.

 

امروز صبح موقعی که خواستم برم تو اتاق و کار کنم و اون پیش پرستارش باشه هم فراتر از توانش جیغ زد و گریه کرد. در نهایت خودم خوابوندمش. بیدار شد خودم بهش غذا دادم و نیم ساعت قبل از ارائه م سپردمش به پرستارش و دوباره همون جیغ های وحشتناکی که آروم هم نمیشد. قرار بود ببرتش بیرون و یک دقیقه بعد ازش یه ویدئو فرستاد که آروم شده و نگران نباش. ۵ دقیقه بعد عکس های که داشت می خندید :) 

 

خب مدیرم بهم برگشت. پنل راضی و خشنود بودن. این ارایه هیچی برای من نداشت جز استرس. یعنی قشنگ لبه مرز جنون بودم این هفته با هزار تا مساله دیگه و دخترکی که مهد رو شروع کرد و نخوابیدن های طولانی تر و تپش قلب ها و دل پیچه های شدیدتر. 

مهم این هست که تمام شد. 

 

دخترک تا سه شنبه مهد نمیره. امیدوارم حالش خوب بشه. امیدوارم خاطره این روزها هیچ جا واسش نمونه.

 

مادر شدن خیلی سختههههههههه :(((((

۰۴/۰۷/۰۴
صبا ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی