گذرگاه زمان را، سرافراز بپوییم!
خیلی وقته که میخوام این شعر رو بگذارم تو وبلاگ ولی مصادف شد با مود پایین روحی خودم، و خب خیلی مسخره بود که کسی که دنیا رو با یک عینک دودی تیره می بینه بخواد از پیام ظفر، نور و صبح شعر بگذاره، واسه همین صبر کردم تا زمانی که بتونم عینک دودی سیاه رو از روی چشمام بردارم و نور مستقیم بخوره تو چشمام. و البته صبح هم باشه.
صبح جمعه تون بخیر باشه
چه زیباست که چون صبح، پیام ظفر آریم
گل سرخ،
گل نور،
ز باغ سحر آریم.
چه زیباست، چو خورشید، درافشان و درخشان
زآفاق
پر از نور،
جهان را خبر آریم .
همانگونه که خورشید، بر اورنگ زر آید،
خرد را بستاییم و
بر اورنگ زر آریم.
چه زیباست، که با مهر، دل از کینه بشوییم.
چه نیکوست
که با عشق،
گل از خار برآریم.
گذرگاه زمان را، سرافراز بپوییم.
شب تار جهان را
فروغ از هنر آریم.
اگر تیغ ببارند، جز از مهر نگوییم
وگر تلخ بگویند،
سخن از شکر آریم.
بیایید،
بیایید،
ازین عالم تاریک
دلافروزتر از صبح،
جهانی دگر آریم
فریدون مشیری
پی نوشت: می تونید این شعر رو با صدای همایون خان شجریان نیوش کنید.