رمضان -1397
شنبه که رفتم دکتر کاملا انتظار داشتم وقتی میپرسم میتونم روزه بگیرم بگه نه! برای همین خیلی تو ذوقم نخورد!
رمضان 5 سال پیش هم نتونسته بودم روزه بگیرم ولی حس اون موقع ام کجا و حس الانم کجا؟
هیچ اثری از معنویت درونم دیده نمیشه و این مساله یک شبه اتفاق نیافتاده و ذره ذره به اینجا رسیدم؛ الانم از وضعیتم شکایتی ندارم فقط می نویسم که بدونم چه روندی رو دارم طی میکنم نگران آینده هستم و نیستم، هستم چون نادانی نسبت به هر موضوعی استرس آور هست و نیستم چون توی این سالها شاید از میزان ذکرهام کم شد، شاید دیگه دعای عربی خوندن موجب آرامشم نشد، ولی نیرویی درونم شکل گرفت که شاید بشه بهش گفت توکل، اینکه کمتر ناله کنم و کمتر منتظر معجزه های عجیب و قریب باشم، بیشتر به تلاش خودم تکیه کنم و نتیجه اصلا واسم مهم نباشه چون که توی همه اتفاقای ظاهرا بد هم میشه درس گرفت؛ میشه تجربه کسب کرد و میشه بزرگ شد.
ولی هیچ کدوم از اینها دلیل نمیشه، که نخوام موقع افطار و سحر یا هر موقع که حال دلتون خوب بود واسم دعا کنید.