اول اگست
دیروز یعنی اول اگست رفتم یه هایکینگ ۲۸ کیلومتری و بدین ترتیب بود که بعد از مدت ها رکورد خودم رو که ۲۶ ک. بود شکستم و البته رکورد نصف شب بیدار شدن رو هم شکستم. باید ساعت ۵ صبح از خونه می رفتم بیرون چون محل شروع برنامه نزدیک نیوکسل بود که ۳ ساعتی (با قطار) با سیدنی فاصله داره. پیاده روی هم ترکیبی از جنگل و ساحل و ... بود. یکی دو تا از بچه های گروه رو می شناختم با سه نفر دیگه هم گپ های طولانی داشتم. آخریش یه آقای استرالیایی مسن بود که از بعد از ناهار با هم حرف زدیم تا تو ایستگاه قطار برگشت. وقتی گفتم ایرانی هستم گفت کتاب سَتّاره فرمانفرامایان رو خونده و یکی دو تا دوست ایرانی هم دارم که اسم یکی شون ببک😆😃 (بابک) هست. دیگه خلاصه از اوضاع ایران شروع کردیم حرف زدن و وضعیت درس و تز من و عقاید فلسفی و مذهبی و .... تا آخرش رسید به اینجا که عکس نوه ش رو نشونم داد. خیلی هم خوشش اومده بود ازم هی می گفت میرم به ببک میگم با یه لیدی ایرانی خیلی نایس آشنا شدم!! یه شونصد بار هم اسمم رو تلفظ کرد که خیالش راحت باشه درست میگه. کلی هم برام آرزوی موفقیت کرد. انرژی مثبتش خیلی خوب بود🙂 برای افزایش اعتماد به نفس خیلی خوب بود.
=================
پارسال اول اگست اولین ملاقات من با هری بود، چقدر اون موقع ها حالم بد بود، دلشوره داشتم در حد خدا. تصمیم اون موقع من برای عوض کردن سوپروایزرم یه جور قمار بود. حالم دقیقا این بود
خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
یادمه تو حرفام بهش گفتم آقای لی ریسرچ رو مثل قمار انجام میده و من اصلا با این سبک ریسرچ اوکی نیستم و ... . ولی بازم خواستم که خودم هم قمار کنم.
وقتی از اتاقش اومدم بیرون خیلی خوشحال یودم، انرژی مثبتی که ازش گرفته بودم خیلی زیاد بود.
و حالا بعد از یکسال با اینکه هنوز معلوم نیست آخر تزم چی میشه ولی حس برنده بودن رو دارم تو اون قمار. هری خیلی بهتر از تصورات من هست. همون انرژی مثبت روز اول رو من تو تمام جلساتمون ازش می گیرم و از این بابت واقعا خوشحالم.
اگوست هات پربار و پردیدار دختر😘😘😘