تمرکز!
ذهنم شلخته هست :)
دارم به این فکر میکنم کاش مثل وقتی که نقطه می گذاری و جمله تموم میشه یا مثل وقتی که میری پاراگراف بعد یا حتی صفحه بعد یا حتی فصل بعد میشد به افکارم بفهمونم الان من دیگه نقطه گذاشتم و یا رفتم پاراگراف بعدی و تو حق نداری دوباره و قروقاطی اینجا هم حرفات رو تایپ کنی. بعد ذهنم خودش میاد میگه منم گرامر بلدم :) من پرانتز باز کردم و دارم حرفام رو تو پرانتز میگم! و بعد من به این فکر میکنم که کلا ذهن من پر شده از پرانتز. پرانتزهایی که نقطه هم دارند و باز دوباره ذهنم میگه تازه من هر جا لازم باشه هم رفرنس میدم و حرف بدون سند هم نمی زنم :) و من حس میکنم باید فیوز ذهنم رو کلا بزنم تا اینقدر وسط همه چیز نپره و شیرین زبونی و گاها زبون درازی نکنه! :)
سال ۱۴۰۰ رو سال "تمرکز" نامگذاری کردم. باید تمرین کنم که هر لحظه آگاه باشم که چی تو ذهنم میگذره و البته وقتم صرف چه چیزی میشه. ذهنم هم قول داده کمتر حاضرجوابی کنه و هر جا که دلش خواست پرانتز باز نکنه! :) و البته می دونم که با این حجم شلختگی ذهنم و افکاری که انگار در آزادراه بودن و با بیشترین سرعت رفت و آمد می کردند محقق کردن این شعار اصلا کار آسونی نیست.
فعل معکوس در وکردم :) یعنی به طرز عجیبی دلم میخواد یعالمه حرف بزنی :)))