کمی اطلاعات!
دیروز برای اینکه حوادث هفته پیش شسته شود و رفته شود رفتم هایکینگ! پس از مدت ها! یعنی ۴-۵ ماهی بود که هایکینگ رسمی نرفته بودم! البته برنامه ش هم خیلی سنگین نبود و اون میزان انرژی که لازم داشتم ازم بگیره و بعد آزاد بشه رو هم نتونست پوشش بده!!
ولی نکته جالبش این بود که یه خانمه بود که تو زمینه سلامت روان کار میکرد. منم سوالام رو ازش پرسیدم. البته تو دلم گفتم من واسه درس و مشق خودم هم کلی سوال و گیرو گور دارم چرا تو این زمینه پس کسی سر راهم ظاهر نمیشه؟!!
خلاصه خانمه گفت اینجا چون کیس خودکشی زیاد هست اگر حس کنند این فرد دوبار در هفته خودکشی میکنه اون وقت به مدت ۳ هفته در بخش اعصاب و روان بستریش میکنند و گرنه حتی اگر احتمال بدن که این الان میره خونه و هفته دیگه دوباره خودکشی و برمیگرده نگهش نمیدارن!!!!
بعد میگفت دوز دارویی هم که به بیماراشون میدن معمولا خیلی کم هست و شاید حتی تا ۱/۵ کمتر!!
بعد در مورد دمپایی پرسیدم!! گفت اینجا تو بیمارستان ها دمپایی نیست مگر بعضی بخش های خاص بیمارستان های خصوصی!! گفت من حتی خودم بستری شدم هم کسی بهم دمپایی نداد با اینکه جزو کادر درمان بودم! و خب توجیهشم هم این بود که ملت شریف استرالیا خیلی هاشون تو کوچه و خیابون پابرهنه هستند دیگه بیمارستان هم مثل بقیه جاها!!
در مورد دیر اومدن اورژانس اونم نظری نداشت. گفت شاید چون اولش خودش تماس گرفته فکر کردن جدی نیست! بعد هم گفت اگر باز موردی پیش اومد که بخوایی زنگ بزنی اورژانس چند برابر بزرگتر جلوه بده مساله رو که زود بیان.
=======
دیگه هم اینکه مامان آنیتا که برگشت من رفتم تو فاز سکوت! (کلا من وقتی عصبانی و ناراحت باشم ساکت میشم). فکر کنم سکوتم ترسونده بودشون و آنیتا بعد از ۳ روز اومد بهم گفت من خیلی ناراحتم که تو این همه بهت فشار اومده و مادرخوانده م گفته شاید اینقدر ترسیدی که بخوای خونه ت رو عوض کنی و ببخشید و ... من گفتم خب آره واسه من زیاد بود این همه فشار. ولی خب به چشم یه حادثه بهش نگاه میکنم و الان مامانت هست و فعلا هم جایی نمیخوام برم. اونم خوشحال شد رفت!
من ولی اصلا به ذهنم نمیرسید که باید برای همچین موضوعی خونه م رو عوض کنم. یعنی اگر شماها نگفته بودید و من از آنیتا مستقیم اینو میشنیدم تعجب میکردم که چرا همچین چیزی به ذهنشون رسیده! خلاصه که مرسی که باعث میشید ذهن من منبسط تر از اندازه خودش بشه :))
پایان داستان.
ممنونم صبا جان، ایشالا. :)
توی کانادا این اتفاق افتاد. دقیقا 6 ساعت. خیلی نوبت انتظارها طولانیه واقعا. هم برای موارد اورژانسی، هم برای وقت گرفتن از متخصص یا ام آر آی...