ای خالق بهار نارنج ها*
اى تکیهگاه آنکه تکیهگاهى ندارد،اى اندوخته آنکه اندوخته اى ندارد،اى پشتیبان آنکه پشتیبانى ندارد،اى نگاهدار آنکه نگاهدارى ندارد،اى فریادرس آنکه فریادرسى ندارد،اى گنج آنکه گنجى ندارد،اى عزّت آنکه عزّتى ندارد،اى کریمانه درگذرنده، اى نیکو گذشت،اى پشتیبان ناتوانان،اى غناى تهیدستان،اى بزرگمایه امید،اى نجاتدهنده غریقان،اى رهایىبخش هلاکشدگان،اى احسان کننده و ...
و ای صاحب اسماء الحسنی و هراز نام دیگر، که نام هایت مرهم جانم است، که نام هایت گشاینده غم هاست. لطفا مرهمت را فشار بده بر زخمم ای خدای بهار نارنج ها. مست کن مرا از شراب صبرت، از شراب رهایی بخشت.
*: این روزها تو هر خیابونی که راه میری بهار نارنج ها با خنده هاشون عطر تو را می پراکنند. تو که خدای بهار نارنج های خندانی، تویی که ناامیدی از رحمتت گناه کبیره است دل خوشم به اینکه حواست به عابران پیاده ی خیابان های بهارنارنج دار هم هست.