غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

خواهر عروس!

يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۲۴ ب.ظ

مراسم عقد و عروسی خواهرم به خوبی و به شادی برگزار شد و بار سنگینی از روی دوش همه مون برداشته شد.


من که نقش تنها خواهر عروس رو داشتم هم حجم کارها و مسئولیت هام خیلی زیاد بود، هم به شدت استرس داشتم که آیا واقعا خواهرم انتخاب صحیحی داشته و آیا واقعا خوشبخت خواهد شد. شدت استرسم اینقدر زیاد بود که تقریبا از 4 شنبه غذا خوردنم به صفر رسید تا دیشب! خدا رو شکر بدو بدوهای این چند وقت نتیجه خوبی داشت و مراسمی با کمترین حاشیه برگزار شد و فامیل هم ابراز داشتند که خیلی بهشون خوش گذشته و مراسم متفاوتی بوده. 


هنوز هم نگران خواهرم هستم! و این نگرانی و ترس و بی اعتمادی بخاطر ترس کلی من از آدم هاست که بخاطر محیط کارم خیلی خیلی بیشتر از حجم نرمال هست. 


امیدوارم که همه زوج ها با درایت و مهارتشون در کنار هم تا همیشه خوشبخت باشند و چالش های زندگی را با موفقیت و سربلندی پشت سر بگذارند.



۹۷/۰۵/۰۷

نظرات  (۱۲)

۱۹ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۲ محبوب حبیب
سلام صبا جون
خواهر عروس گرامی؟ کجایی؟ چرا خبری از خودت نمیدی اینجا. 
چه میکنی؟ خوبی ان شاء الله؟
پاسخ:
سلام دوست جانم.

زیر سایه تون هستم عزیزم. 

خدا رو شکر خوبم گلم. زندگی روزمره رو سپری میکنم عزیزم.

 فعلا حس نوشتنم پریده گویا !!
۱۲ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۶ مامانی و سه تا نینی و یه نینی جدید
سلام عزیززززم 
ممنونم عزیزززززززم 🌹🌹🌹 
داداشای ارتین ،آرین و آروین هستن عزیززززم
صبای عزیزم برام خیلی خیلی دعاکن  
دوست دارم دوست نادیده مهربانمممممممم❤️❤️❤️❤️
پاسخ:
ان شاالله که نامدار میشن هر ۴ تایی شون و مثل پدر و مادرشون.

چشم عزیززم سعادت داشته باشم به یادتون هستم. مواظب خودت و خانم کوچولو باش.❤💗💕💖
۱۰ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۵۵ مامانی و سه تا نینی و یه نینی جدید
برای من اصلا آبان زود نیست شاید چون خیلی خستم این روزا خیلی سخت گذشت ،شایدچون خیلی مادریمو برا بچه ها دریغ کردم و این خیلی ناراحتم میکرد تو این چند ماه درست نتونستم براشون مادری کنم بدترین حالتش همین بود ک اونا واقعا هنوز خیلی کوچیکن و ب من نیاز دارن ولی خانم کوچولو با اومدنش داداشاشو ناراحت کرد چیزی ک خیلی تو این چند ماه ناراحتم کرد این بود ک برا بچه هام تو این مدت خوب مادری نکردم چون حالم خوب نبود ولی هرچی من کمتر مادری کردم پدر بچه ها براشون پدری کرد و این روزا هم غذا درست میکنه هم خونه جمع و جور میکنه هم بچه هارو حمام میبر و کلا این روزا بیشتر کنار بچه هاست و سعی میکنه تا خانم کوچولو بیاد کنار بچه ها باشه تا اونا مامانشون اذیت نکنن 
بله حرف عمه ام شد،جالب اینه مامانم و عمه ام خوشحااااالن میگن ما بزرگ میکنیم بچه هارو 
یکی نیست بگه اقا من خودم دلم میخواد بچه هامو بزرگ کنم 
ولی در کل از اومدن خانم کوچولو خوشحالم و خداروشکر میکنم 
برا خانم کوچولو اسم گذاشتن و با اسم صداش میکنن "آیشین"
چشمممم اگر قابل باشم حتما دعا میکنم 
پاسخ:
حق داری عزیزم. بارداری دوران حساس و سختیه مخصوصا که مامان سه تا شازده پسر کوچولو هم باشی.

الهی بقیه این دوران بخیر و خوشی برات سپری بشه و خانم کوچولو به سلامتی بیاد تو بغلت. 

آیشین :* چه اسم قشنگی هم داره فرشته خانم. ان شالله زیر سایه پدر و مادر هر 4 تاشون نامدار بشن. پسرا رو آرتین رو من فقط یادمه ؛ اون دوتای دیگه اسمشون چی بود مامانی؟


۱۰ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۳۲ مامانی و سه تا نینی و یه نینی جدید
بله عزیزم 
دیگه وقتی متوجه شدم حسابی توسرو کلم زدم ،ولی همسر گفتن ناشکر نباش و نشستن نماز شکر خوندن من ناشکر نیستم ولی واقعا نه از سر ناشکری بلکه از سر استرس داشتم قالب تهی میکردم سر سه تا پسرام و همین دخترم ک هنوز نیومده من اینطوری زمین و زمانی بهم ریختم اخر سر هم فهمیدم باید فقط شاکر باشم 
بله عزیزم ی دختر کوچولو ک قرار ابان بیاد
واقعا مطمئن نیستم تجربم نشون داده ک تشخیص ها همیشه درست نبوده ولی خداروشکر این دفعه پشت هم ی خانم کوچولو تشخیص بوده 
عزیزم چند بار ج دادم ثبت نمیشه
پاسخ:
استرس رو که درک میکنم البته الکی میگم من کی درک میکنم حال تو رو ولی تا حدودی می تونم تجسم کنم چه حس و حالی داری.

اخرش شد حرف عمه خانمت :))

الهی قدمش خیر باشه، دیگه تو و دخملی هم واسه خودتون یه تیم دارین و همش جمع پسرونه نیست.

آبان دنیا میاد این فرشته خانم. چقدرم زود ؛ چقدرم خوب. ما هم چند تا فرشته تو راهی داریم همشون دخملن، وقتی میشنون که دخملن کلی خوشحال میشم. الانم که یه کم تعجبم فروکش کرد کلی واست خوشحال شدم، دیگه خوشبختی ت کامل شد. 4 تا بچه :)) یه همسر عالی . ماشاء الله - ماشاء الله. این روزها فقط آدما تو رویا میبینند بتونند 4 تا بچه داشته باشن ولی تو داری. 

حالا که میزبان یه فرشته ای واسه من و خانواده ام خیلی دعا کن. خیلیییییییییییییا.

مواظب خودت باش.

یه عالمه بوس به خودت و فرشته هات :*


۱۰ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۸ مامانی و سه تا نینی و یه نینی جدید
سلاااام عزیززززم  
ممنونم عزیززززم من سعی میکنم خوب باشم یخورده حالم خوب نیست ک اونم برا نینی جدید ،پسرا دارن خواهردار میشن ،پسرا هم خوبن و شیطون شدن حسابی البته سعی میکنن مامانشون رو کمتر اذیت کنن 
بازم خیلی تبریک میگمممممم❤️❤️❤️
پاسخ:

سعیده شوخی میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خــــــــــــــــــــــــدااااااااااااااااااای من یک نینی دیگه؟!!!!!!!!!!

عجب سورپرایزی :)))))))))))))))))))))

مطمئنی این دفعه فقط یه نینی هست؟ 

وایییییییییییی تو چقدر مامانی پس؟  4 تا نی نی گلی <3

کی دنیا میاد؟

وای یادم رفت بهت بگم خدا قوت عزیزم. ان شالله که قدمش خیر باشه و صحیح و سالم دنیا بیاد. خیلی سورپرایز شدم :)) چه خانواده ای بشید شما <3

تو پیام قبلی هم اسمت رو نوشته بودی و یه نی نی جدید ولی من اصلا به ذهنمم خطور نمی کرد!! الان دقت کردم! اصلا ابروهام از شدت تعجب پایین نمیان اصلا :))))))))))

یه دو سه ماهی هست دوستام دارن با خبر بارداری هاشون منو سورپرایز میکنند. 
۱۰ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۱ مامانی و سه تا نینی و یه نینی جدید
سلام عزیززززززززم خیلیییییییی تبریک میگم انشالله خواهرجان خوشبختتتتت بشن و سالیان سال زنزگی پر از ارامش و خوشبختی تجربه کنن❤️❤️❤️❤️❤️
پاسخ:
سلام مامانیییییییییییییی 

خوبی؟ دسته گلات خوبن؟

ممنونم و آمین دوست جانم. عشق شما و آقای همسر مستدام باد (گل)
۰۹ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۸ دخترمعمولی
ببین یه جای تصورت توی جواب کامنت زری به نظرم اشتباهه. اینکه ۵ سال دیگه ممکنه ۱۸۰ درجه تغییر کرده باشی درسته. اما اینکه فکر کنی فقط تو تغییر می کنی و طرف هیچ تغییری نمیکنه و بنابراین تو ازش دور میشی و خیلی ازدواجت تحت تاثیر قرار می گیره اشتباهه. آدم اگه از اول طرف مقابلش رو درست انتخاب کرده باشه، هر دو در یک جهت تغییر می کنن. مثل اینه که شما از تهران دو تایی راه میفتین برین تبریز. خب طبیعتا همه جا دست تو دست هم نمی رین، ولی این جوری هم نیست که ۵ سال بعد ببینی تو مشهدی، اون تبریزه :D!

وای این تیکه ی آخرو خیلی خوب گفتی. احساس می کنم الان همه ی ایرانی ها همین وضعو دارن. همه دقیقا عین یه فیلم دارن نگاه می کنن ببینن آخرش چی میشه!! فقط امیدوارم آخرش خوب باشه!!

پاسخ:
دختر گلم حرف تو کاملا درسته تا زمانی که جای من نباشی و دنیای استثنائات رو ندیده باشی.
من نمی گم ۵ سال دیگه حتما من تغییر میکنم و طرف مقابلم نه! من میگم اینکه روز اول من انتخابم درست باشه و شبیه ترین فرد بهم باشه تضمینی بر این نیست که ۵ سال دیگه ما همچنان شبیه باشیم و اولا هر فردی همیشه باید بهوش باشه برای حفظ زندگیش و ارتقا مهارتهاش ثانیا این کسایی که بعد از ۱۰ سال مثلا به اختلاف میرسند معنیش این نیست که از روز اول با هم فرق داشتند دنیا خیلی متلون هست و هر لحظه امکان سر خوردن برای همه ما وجود داره؛ یکی مالی؛ یکی اخلاقی؛ یکی عقیدتی و ... و مثلا اگر تا امروز من نوعی سر نخوردم دلیل بر این نیست که فرداها هم به همین شکل پیش میره؛ کلا باید مراقب بود؛ و با توکل جلو رفت و آمادگی هر شرایطی رو داشت.


ممنون صبا جان... منو از دعای خیرت فراموش نکن...
پاسخ:
عزیزم من اگه قابل باشم و دعا کنم اول دوستای مجازیم همیشه میان تو ذهنم😘
۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۴۳ دخترمعمولی
به به! مبارکه! ان شاءالله به سلامتی :)
پاسخ:
ممنون عزیزم (گل)
۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۴۰ محبوب حبیب
سلام صبا جون. 
خوبی؟ 
تبریک میگم. ان شاء الله خوشبخت بشن و تو هم همینطور. 
درک میکنم چی میگی. محیط کارت باعث شده فقط زوم کنی روی این چیزها. دختر عمه من وکیله. انقدر ترس از ازدواج درش بالاست که الان 38 سالشه و ازدواج نکرده. من فقط یک روز رفتم دفتر وکالتش و انقدر موردهای عجیب قریب میومدن پیشش و زندگیشون رو که تعریف میکردن من یکی که هنگ میکردم. درک میکنم چی میگی.

ولی از اون طرف هم به خواهرت اعتماد کن. به شناخت چند ساله اش :) ان شاء الله که خوشبخت میشه. 
تازه ما منتظر دومیش هستیم :) یه عروسی دیگه ان شاء الله که ما هم دعوت بشیم :) 
پاسخ:
سلام عزیزم.


ممنونم. تو خوبی؟

خیلی ممنون که درک میکنی و ممنون از آرزوی خوبت :* ان شالله که خوشبخت میشه.

دیگه باید اعتماد کنم، چون کار دیگه ای از دستم برنمیاد، امیدوارم گذشت زمان بهم ثابت کنه که نگرانی هام فقط نگرانی های کسی بوده که خواهرش رو خیلی خیلی دوست داشته :)

همه مهمونامون هم همین رو می گفتند که ما بهمون خوش گذشته ؛ امیدوارم به زودی برای تو باشه،بیایم بترکونیم:)  ولی من از بس خسته بودم و استرس داشتم میگفتم من یه چادر سفید سرم میکنم میرم تو شاهچراغ عقد میکنم میرم سر خونه زندگیم :)) بعد اونا می گفتند ما به تو کاری نداریم!! تو برو ما میایم خودمون دور هم جمع میشیم و خوشحالی میکنیم :))


سلااااام خواهر عروس! خدا را شکر که مراسم به خوبی و به بهترین شکل برگزار شد.. دعا میکنم که خواهرت در تمام لحظات زندگی مشترکش خوشبختی را حس کنه
پاسخ:
سلام حورای مهربونم. 

آره خدا رو شکر:)

من اگر دعاهای شماها رو نداشتم معلوم نبود چه به سرم می اومد!! آمین به دعای خوبت عزیزم :*

امیدوارم آرامش و شادی و سلامتی قرین تک تک لحظات زندگیت باشه دوستم.
به به خواهر عروس خانم تبریییییک؛) انشاالله مبارک باشه و بسلامتی و دل خوش به خواهرت هم تبریک بگو از طرف من بووووس به هر دو تون
در مورد استرست، واقعیت اینه ازدواج کردن و اینکه حس خوشبختی آدم و رضایتمندی چقدر باشه، در طول گذر زمان دچار چالش میشه و هی میافته تو سراشیبی و سربالایی... اما از همه مهمتر اینه که طرفین توانایی مدیریت شرایط را داشته باشند که الحمدلله عروس ما باعرضه و باجربزه است... 
خواهر عروس خانم بیا از برنامه های خودت هم برامون بنویس ، نمیدونی خوندن جزییات مسیر پیشرفت دوستان چه حااالی میده؛)
پاسخ:
ممنونم زری خوش قلبم :) از طرف خواهرم هم تشکر میکنم و بوست رو جواب میدم :*

در مورد ازدواج من معتقدم آدم با ایده آل ترین کیس هم که ازدواج کنه هیچ معلوم نیست زندگیش 5 سال دیگه هم ایده آل باشه، آدمها مدام در حال تغییر هستند و متاثر از محیط و چالش های محیطی! اینکه من امروز آدم با اخلاقی هستم و خط قرمزهام a , b هست دلیلی بر این نیست که 5 سال بعد هم همین شخص بنده همچنان شبیه امروزم باشم و با همین مرزها ! هیچ معلوم نیست که 180 درجه تغییر نکرده باشم و ارزشهای امروزم شده باشه ضدارزش! حالا اگر ازدواج هم کرده باشم خب این تغییرات خیلی چیزا رو تحت تاثیر قرار میده که مهمترینش احساس خوشبختی طرفین هست.

این کلیات هست و تو جزئیات هم فکر میکنم حتی خوشبخت ترین زوج ها (درونی نه اون ویترینی ها) زندگی شون چالش داره و پیش بیاد که نخوان ریخت هم رو هم ببینند :)) 

اینا طبیعت زندگی متاهلی هست و من اینا رو میدونم و قبول دارم.  ولی نگرانیم بیشتر بابت این بود که می ترسیدم خواهرم احساساتی تصمیم گرفته باشه و خام شده باشه (که البته این نگرشم خواهرم رو عصبانی می کرد :| ) و گرنه من به مهارت ها، گذشت، صبر و درایت خواهرم اعتماد دارم و دیگه باید بسپارمش به خدا که براش بهترین ها رو رقم بزنه.

برنامه های خودمم فعلا منتظر ویزا هستم و کار خاصی نمیکنم یعنی نمی تونم بکنم! تا خدا چه بخواهد :) و البته شاهد وضعیت آشفته سیاسی و اقتصادی مملکت مون هستم و کلا دستم رو گذاشتم زیر چونه ام و شبیه یه فیلم شدیداً اکشن و البته ترسناک به اوضاع نگاه میکنم و آدرنالینم روزی 100 بار اوج می گیره و پایین هم نمیاد :)