سرما!!
دو هفته هست که هوا ابری و بارونیه؛ با اینکه رفتم لباس گرم خریدم ولی بازم سرما خوردم :)
اصلا چنین تصوری از سیدنی نداشتم و فکر می کردم لباسام زیادی گرمه واسه هوای سیدنی و الان همه با تاپ می گردن؛ در حالیکه تعداد پالتو پوش ها کم نیست و من الان که بهاره لباس کاموایی پوشیدم و هیتر اتاقم هم روشنه؛ (چنین مساله ای تو شیراز سالهای اخیر محال بود!!) البته جنی می گفت زمستون گذشته بارندگی نداشتن و الان داره جبران میشه!!
هر روز به این فکر میکنم که چه خوب که نرفتم آمریکا :) من از نیویورک و یه شهرشمالی دیگه پذیرش داشتم که هر دوشون سرد بودن و زمستون طولانی داشتند و برای منی که جونم به آسمون صاف و آبی وصله و از سرما فراریم زمستون طولانی همانا و افسردگی هم همانا :)
میگویند:
باران،گریه آسمان است
من میگویم:
باران ،دانه دانه کلید هاے گشایش است که در برابر انسان،به کرنش وا داشته است.امیدوارم با هردانه ی باران یکی ازآرزوهاتون برآورده بشه.
پ.ن: زری جون گفته بود در مورد پذیرشم بنویسم، نمی دونم چی باید بنویسم، اگر سوالی دارید تو همین پست بپرسید تا جواب بدم:)