غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

بی بی شاور و ...

شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۰۸ ق.ظ

گفته بودم که این جمعه قرار بود یه مهمونی بی بی شاور باشه. کلا بجز مادرخانمی ۸ نفر بودیم و یه جلسه دوشنبه گذاشتیم و تقسیم کار کردیم. چهارشنبه من و یکی دیگه از بچه ها رفتیم کادوها رو خریدیم. همه چی هم خریدیم. لباس و اسباب بازی و ظرف غذا و پوشک و حتی دستمال مرطوب :) بقیه بچه ها هم قرار بود هر کی یه  چیزی درست کنه بیاره یا یه خوراکی بخره. از اون طرف هم به مادرخانمی گفته بودن که قراره برای یکی از بچه ها که درسش تموم شده مهمونی سورپرایزی خداحافظی بگیریم و جمعه لباس خوب بپوش بیا دانشگاه! 

راستی شماره منم یه دوست ایرانیم که اونم دعوت بود داده بود به بچه ها. اینا چون همشون کار آزمایشگاهی دارن زیاد همدیگر رو میبینند و می شناسند. اسمش خانم ب هست و تو دانشکده ما نیست. 

جمعه ما از ساعت ۳ شروع کردیم به کادو کردن و تزیین کردن و ... من اولین وسیله رو داشتم کادو کردم که یهو یکی از بچه ها گفت وای تو چه خوب کادو میکنی!! بعد هم گفت من بر اساس دیدن خانم ب و دو سه تا ایرانی دیگه فهمیدم شما خیلی باهوشید تو این چیزا!! نظر خودت چیه؟ من: واقعا؟ نه بابا این چیزا تو کشور ما کاملا عادی هست و همه بلدن و خیلی خوب انجام میدن و ربطی به هوش نداره!

(بعدش به خانم ب گفتم والا یکی نیست بهش بگه ما کلی رو خودمون کار کردیم که از سیستم خط کشی و همه چی مرتب باشه و همه چی شیک باشه و نگاه وسواسی نداشته باشیم در بیایم و من به شخصه به شکل بیماری به این همه نظم و شیکی خودمون نگاه میکنم و تازه دارم خوب میشم)

 

دیگه کلی هم بادکنک باد کردیم و همه چی خوب بود و چراغا رو خاموش کردیم و مادر خانمی با یکی از بچه ها اومد و سورپرایز شد. خیلی خوشحال شد و هی می پرسید کی این همه تزیین کردین؟ کی اینو انجام دادین و ... 

 

دیگه حرف زدیم و بازی کردیم و من آهنگ دختر حمید طالب زاده رو گذاشتم و یه کم ترجمه کردیم و اونا هم آهنگ هندی گذاشتن و رقصیدن و ... 

بازی هایی که کردیم یکیش این بود که سایز شکم مادرخانمی رو حدس بزنید و در نهایت اونی که دقیق ترین حدس رو زد برنده شد.

یه بازی دیگه هم این بود که عکس بچگی چند تا از بازیگرای بالیوودی رو در آورده بودن و همین طور عکس بزرگسالی شون و باید با هم مچشون می کردی تو یک دقیقه. اونی که بیشتر مچ درست رو انجام می داد برنده بود.

دوست صمیمی مادرخانمی بانی این مهمونی بود و امروز تولدش بود و برنده مسابقه هم اون شد. بعد بچه ها گفتن ما برای برنده این بازی هدیه در نظر گرفتیم وهی با شوخی پرسیدن اگر گفتید هدیه چی هست و ... که یهو برگزارکننده مسابقه با یه کیک کوچولوی خوشکل اومد و این دوستمون هم سورپرایز شد بخاطر تولدش و هم بخاطر اینکه فکر نمیکرد تو مهمونی سورپرایزی که خودش مدیریت کرده کسی بخواد خودش رو سورپرایز کنه :)

 

دیگه من آهنگ تولد مبارک اندی رو گذاشتم ویه رقص چاقو هم براشون رفتیم و با این سنت فرخنده ایرانی هم آشناشون کردیم :)) 

 

دیگه همه خوشحال و راضی وسایلا رو جمع کردیم و بادکنک ها رو ترکوندیم و شب خوب رو به پایان رسوندیم. 

 

-----------

یه جا تو بحث ها مادرخانمی می گفت من از موقعی که اومدم استرالیا متوجه شدم خونه چقدر کار داره چون تو هند همیشه کمک داشتیم و اصلا نمی فهمیدیم کارای خونه چطور پیش میره!

 

یه دوست دیگه هم دارم کامبوجیایی هست و داره دکترای دومش رو میگیره. تو کشور خودش هیات علمی هست.  دکترای قبلیش رو فرانسه بوده! ازدواج کرده و یه بچه ۱۳ ساله هم داره که شوهرش و  بچه ش تو کشور خودش هستند. بعد این دوست محترم آشپزی بلد نیست و الان داره یاد می گیره و میگه همیشه یکی بوده که آشپزی کنه و شوهرم مثلا آشپزیش خوبه و زنگ زده گفته فلان چیزو اینجوری درست کن و ... 

 

یا قبلا یه دوست عربستانی هم داشتم اونم می گفت ما معمولا کمک داریم واسه کارهای خونه و البته می گفت بستگی به درآمدت داره و خیلی هام هستند که کمکی ندارن. 

 

ولی واسم جالب بود که اکثر زنان تحصیلکرده کشورهای جهان سومی از خانواده های سطح بالای اون جامعه هستند. خانواده هایی که جایگاه زن توشون متفاوت از حداقل تصورات من هست و خب برای من خوبه که این چیزا رو ببینم که همیشه زن سنگ زیرین آسیاب زندگی نیست. اونم تو کشورهایی که ادعای فرهنگ و تمدنشون گوش فلک رو کر نکرده. 

 

۹۹/۰۷/۲۶

نظرات  (۱۳)

وای :)))) یه طوری نوشتم که فقط خودم میفهمیدم چی دارم میگم!

منظورم این بود که فکر نمیکردم که اینطوری باشن که کسی بیاد کمکشون تو کارهای خونه و شبیه ما نباشن که سنگ بنای خونه‌ میشیم و همممممه کارا رو باید خودمون انجام بدیم کنار درس و کار. 

پاسخ:
:))

می دونی اونجا که دختره بهم گفت خوب کادو میکنی و شماها همه تون همین طوری هست باعث شد که من خیلی فکر بکنم بعدش. بر اساس مشاهداتم تا الان که قطعا جامعه آماری کوچیکی هست به این نتیجه رسیدم که زنان ایرانی از یه جنبه هایی توانمندی هاشون خیلی بیشتر از بقیه زنان ملل دیگه هست. مثلا اون چیزی که از دید اون هنر بود از دید ما یه چیز پیش پا افتاده هست ولی وقتی خیلی از کارهایی که بلدیم و کوچیک هستند رو می گذاریم کنار هم مجموعه متفاوتی در میاد. من قبلا فکر می کردم که مثلا خودم زندگیم تک بعدی هست و فقط درس و کار بوده. مثلا نه سازی بوده و نه ورزش حرفه ای. بعد که اومدم اینجا دیدم اینا هم نه همه شون ورزشکار هستند و نه موسیقی دان و خیلی از کارهای کوچیکی که من واسه دل خودم میکنم هم اینا بلد نیستند و به چشمشون هنر میاد. و همه جا هم تو بوق و کرنا میکنند که زنان موفق. بعد با کازین های خودم که مقایسه میکنم می بینم اینا هیچی نیستند!!  اونا همه بار خانه داری و بچه داری و خانواده شوهر داری رو دوششون هست. کلی هنر دیگه هم دارند و تو کارشون هم موفق هستند اون هم تو شرایط نابرابر ایران. که مرد که باشی باید بجنگی زن که باشی باید جنگ جهانی کنی با همه چیز و همه کس تا بتونی به یه جایگاه اجتماعی معقول برسی.  
از یه بابت خوشحالم بابت توانمندی هامون ولی از اینکه این همه فشار از همه بعدی رو زن ایرانی هست واقعا ناراحتم که آخرش همیشه فکر می کنیم که کم هستیم و باید بهتر باشیم.  

ممنون. :)

پاسخ:
خواهش میکنم عزیزم :) 

سلااام. 

چه جذاب! چه تجربه‌ی جالبی!

من اصلا اینطوری فکر نمیکردم!

 
پاسخ:
سلام بر مهسا خانم گل.

چطوری فکر نمیکردی؟

ممنون. لینک یوتیوب خیلی خوبه.. این خانم کامبوجیایی رو بگو بیاد اینجا خودش سوالاتمون رو جواب بده، باید بشینه همه زندگی و وشوهر و بچه اش رو توضیح بده بفهیم چی به چیه و کی به کیه!!!!!

پاسخ:
اتفاقا صبح داشتم باهاش احوال پرسی می کردم خودم خنده م گرفته بود که چه نشسته ای!!  الان یه گروه از هموطنان من مشتاقند در مورد تو بدونند :))

آخی عزیزم  راست میگین حواسم به قسمت جمع آوری اطلاعات و اینتر نشنال و ترجمه اش نبود

گوشت سگو ظاهرا کره ای ها هم میخورن .رژیم غذایی  متفاوتی دارن .البته جینی ها عجیب تر .شنیدین که چینی ها میگن هر چی تو اسمونه به جز هواپیما و هر چی روی زمینه به جز اتومبیلو میخوریم 😜

ممنون که از اتفاقات جالب برامون مینویسین بخصوص که مدتهاست به خاطر شرایط بد کرونایی ایران مهمونی نرفتیم از مهمونی نوشتین به ما هم خوش گذشت

خوش بگذره و موفق باشین 🌹❤

 

پاسخ:
البته اینجوری هم نیست که چینی ها همه شون همه چی بخورن به صورت روتین.

اکثرا همون گاو و گوسفند و خوک و کلی چیز دریایی می خورند ولی خب تو بعضی مناطقشون سگ و ... هم می خورن. 

خیلی ممنونم. لطف دارید و خوشحالم که خوشتون اومده . امیدوارم به زودی برگردیم به روزهای پر از مهمونی در همه جای دنیا :) 

خوشم‌میاد آهنگ ها را تو پلی میکردی اون هم برای یه هندی که چقدر ادعای سینما و موسیقی دارند :)))

چه باحال بوده سورپرایز در سورپرایز خیلی حال داد:)

حالا نترسیدید خانم باردار بترسه برق ها را خاموش کرده بودید ‌و‌ ... یعنی منتظر بودم جلوی پاهایش فشفشه بندازید خخخ 

خانم کامبوحیایی ؟! چقدر برایم عجیب بود و غریبه

پاسخ:
من اولش آهنگ گذاشته بودم بعد حس کردم خیلی نویز دارم تولید میکنم و خودخواهی هست آهنگ فارسی پخش کردن.  قطعش کردم بعد خودشون گفتن صبا آهنگ بگذار :)) 

آهنگ هندی هم گذاشتن خودشون :))

ولی دیروز که بچه ها فیلم و عکس ها رو فرستادند تو اکثرش صدای آهنگ ایرانی می اومد :)) و من ذوقیدم بسیار :)) 

تاریک کامل نبود و البته با یکی از بچه ها با هم اومدن :)  حالا ایشالله ایده فشفشه برای مهمونی های بعدی. :)) 

اوهوم. 


سلام 

عزیزم من دیشب باهاتون اشنا شدم و نتونستم دل بکنم و کل پست هارو خوندم

چقدر خوبه می نویسید و مارو هم با اونجا اشنا می کنید

این بی بی شاور چه چیز خوبیه کاش ما خودمون اینجا همینو داشتیم 

و اون اردوتون رو هم خیلی دوس داشتم گرچه زیاد پیاده روی کرده بودین 

ولی حس خوبشم به ما انتقال دادین

فقط یه سوال دارم

همیشه از استرالیا جک و جونور های عجیب و غریب و ترسناکش تو ذهنمه

واقعا اینجوریه؟ حالا که شما اونجایید

راستی بااجازه اتون  لینکتون کردم و از این بعد میخونمتون 

پاسخ:
سلام.

خوشبختم از آشنایی تون و خیلی خوش آمدید. 

لطف دارید شما. 

اینجا حشرات خیلی بزرگ زیادی داره. عنکبوت های بسیار بزرگ و گاهی کشنده و ... 
و البته خب خیلی بستگی داره شما کجا هم زندگی کنی ولی در حالت عمومی زیادن.

و البته پرنده هم زیاده و پرنده هاش گاهی حمله می کنند و آسیب می زنند و دست به دزدی شون هم خیلی خوبه :)) و همیشه شما صدای پرنده می شنوید. بعضی هاشون خیلی خوش الحان هستند. بعضی های دیگه هم انگار عصبانی هستند و دارن داد می زنند همیشه :)) 

خواهش میکنم‌:) 
۲۷ مهر ۹۹ ، ۱۱:۲۱ محبوب حبیب

سلام صبا جون. خوبی؟

چه خوب که جشن گرفتین. برای روحیه خودتونم لازمه توی این شرایط. 

--

اینهایی که اینقدر با کار خونه غریبه هستند که حتی نمی دونند غذا چطوری درست میشه، از طبقه بسیار مرفه و ده درصد بالای جامعه شون هستند یا درصد قابل توجهی اینطوری هستن؟ 

من هر کی رو دیدم کمک می گیره کمک های موردی هست، مثلا برای خودم و اطرافیان که شاغل بودیم، دو هفته یکبار یا ماهی یکبار و موقع مهمانی ها و ... اینکه هر روز باشه ندیدم. چون اطرافیان مونم مثل خودمون طبقه متوسط رو به پایین بودن :دی

نهایت تعجبم برای همسایه طبقه بالا بود که با اینکه خانه داره خودش، هفته ای دو روز هم کمکی داره. البته مادرش که پیره هر روز کمکی داره ولی خوب اون چون مسنه و خونه شونم بزرگه درک می کردم. 

ولی اینقدر که باعث بشه طرف اصلا ندونه کار خونه چی هست خیلی عجیب بود واسم. 

پاسخ:
سلام عزیزم. ممنونم گلم. تو خوبی؟

والا همه اینا حدس های من هست. تا حالا بحثی پیش نیومده که در مورد این چیزا حرف بزنیم. منم مطالعه خاصی در این زمینه ها نداشتم تا حالا!

من تو ایران دیدم که مثلا طرف برای بچه اش پرستار میگیره و بقیه کارای خونه رو هم همون پرستار انجام میده و البته مثلا همینا خودشون آشپزی شون خیلی هم خوب هست ولی بخاطر کمبود وقت نمی تونند! بعدش وقتی طرف تو شرایطش قرار بگیره به هر حال دو تا غذا می پزه ولی مثلا این خانم اون مدتی که ما اینجا کاملا قرنطینه بودیم هم غذا از بیرون می گرفت و الان جدیدا هست که داره یه تلاشهایی میکنه. البته خیلی هم خانم مهربون و خوش برخوردی هست ولی خب انگار تو سیستمش نبوده و البته میگه مامانم و خواهرم و مادرشوهرم خیلی آشپزی شون خوبه!

خلاصه اینقدر واسه من عجیب بود گفتم بیام به شماها هم بگم.

بعد جالبیش اینه که آشپزی اینجا دیگه یه کار unisex هست و زن و مرد نداره و آقایون هم سر ناهار از هنراشون تو آشپزی میگن و  جالبه وقتی تو یه جمعی که چند تا آقا هم هستند این خانم میگه من آشپزی بلد نیستم همه تعجب میکنند مگه میشه؟!! 

چه خوب که بهتون خوش گذشته  همیشه به جشن و مهمونی🌹

توی هند خیلی عادیه کمک داشتن یکی از بستگان یه اقای ۶۰ ساله هستن از دیپلم تا دکتراشونو هند خوندن میگفتن ما دانشجوها هم کمک داشتیم .عربستان که خانوماشون خیلی راحتن یه بار یکی از مقاماتشون گفته بود نگران نسل اینده هستم که توسط خانومای هندی تربیت میشن .لهجه و فرهنگ اونارو میگیرن ...اتفاقا هم هندیها و هم عر بها مث ما خود برتربینی الکی دارن و ....

کامبوج تو شرق اسیاست همسایه ویتنام دوران وحشتناکی رو گذروندن خمرهای سرخ کشورشونو ویران کردن کمون اولیه و افکار کمونیستی که مالکبت شخصی وجود نداره .شهرهارو ویران کردن مردم تو مزارع اشتراکی به طور وحشتناکی زندگی میکردن .اگه دیدینش بپرسن بعد از ۴۰ سال کشورشون چطوریه احتمالا داستان هایی از  پدر و مادرش شنیده چون خمرهای سرخ ۱۹۸۰ با یه کودتا کنار رفتن 

پاسخ:
ممنون مهتاب خانم. محبت دارید :)

توی هند اختلاف طبقاتی زیاد هست و جمعیت شون هم که زیاد هست و به همون نسبت جمعیت پولدارشون هم زیاده و خب همین اختلاف طبقاتی هم دلیلی بر خودبرتربینی بین شون هست. و البته باعث میشه خیلی هاشون کمک داشته باشند! و البته خب خیلی هاشون کارشون همین خدمات هست.

اینایی که گفتین در مورد کامبوج رو من در همین حد همین چند تا جمله به فارسی میدونستم اگر بخوام سوال کنم باید کلی برم بخونم چی به چیه که فارسیش هم واسم سخته حالا فکر کنید بخوام برم بحث انگلیسی کنم (کابوس) :)) منو معاف کنید لطفا :)) 


فقط یه بار من  پرسیدم که چه گوشت های اونجا متداوله. گفت گاو و گوسفند و خوک و سگ. بعد من گفتم Duck گفت نه ‌‌‌‌‌‌‌dog.  گفت روستاها و جاهایی که فقیرند اونا داگ زیاد می خورن :(( 

من شنیدم (حتی از اساتید استرالیا) که دانشگاه های استرالیا برای دکترای دوم فاند نمیدن.. و حتی گویا استرالیا برای دکترای دوم احتمالا ویزا هم نمیده.. این خانم چجوری برای دکترای دوم استرالیا اقدام کردن؟! آیا سلف فاند بودن و کلا جریانشون فرق داره؟؟

پاسخ:
سخت هست ولی نشدنی هم نیست، ۳ تای از دوستای نزدیک من دکترای دومشون رو دارن می گیرن تو استرالیا، البته یکیشون تموم شد پارسال.

در مورد این خانم، من اطلاعی ندارم اسکالرشیب داره یا نه و از چه منبعی هست ولی احتمالا اینکه بورس کشور خودش هم باشه هست، چون هفته ای یک روز تدریس آنلاین برای دانشجوهای کشور خودش داره.

خوشحالم که بهت خوش گذشته. چقدر سورپرایز تو سورپرایز بوده!! ...  این ترانه هایی که میگی رو اگه بشه یه لینکی ازش هم بگذاری خیلی خوبه. همه که همه آهنگ ها رو نمیشناسن مخصوصا اونهایی که توی ایران ماهواره ندارن..... اینا پولدار بودند درس خوندند یا درس خوندند پولدار شدند؟

من تصورم از خودم این بود که حسابی درس میخونم و واسه کار خونه از فرد دیگری کمک می گیرم. من پولدار نبودم اما فکر می کردم پولدار خواهم شد که به این راحتی نبود...

این خانم کامبوجیایی چه انگیزه ای داره که دوباره دکترا بگیره؟ همسرش پیشش نیست نگران نیست؟ کامبوجی ها سیاه پوست هستند؟

پاسخ:
مرسی عزیزم🥰

اره، واقعا جالب بود سورپرایز تو سورپرایز🙂 ما هم با اون کیک تولد سورپرایز شدیم و قشنگیش این بود که خودش برنده اون بازی شد و همه چیز خیلی طبیعی پیش رفت.

لینک از یوتیوب بگذارم خوبه واسه تون؟ مشکلی بخاطر فیلتر بودنش ندارید؟

کسی که با درس خوندن به این زودیا پولدار نمیشه😃 اونم کسی که دکترا میخونه🙈 احتمال خیلی زیاد خودشون پولدار بودن.
مخصوصا اون خانم کامبجویایی رو حدس قوی میزنم که از خانواده پولداری باشه، بر اساس عکساشون و البته فکر کنم شوهرش بازرگان اینا باشه.

والا من خیلی نمیتونم این خانم رو درک کنم! چون اون موقع هم که فرانسه بوده بچه داشته! الانم طفلک از ژانویه اومده اینجا و خودش می گفت قرار بوده هر از سه ماه یه بار این بره  یه بار شوهرش و دخترش بیان. حالا که بخاطر کرونا گیر کرده و ۱۰ ماهه بچه ش رو ندیده، میگه شبا میرم زیر پتو گریه میکنم☹
و البته خیلی هم زرنگه تو همین ۱۰ ماهی که اومده یه مقاله خوب از کارش دراومد. کلا از نظر علمی سطحش بالاست. شاید کشورشون به چنین تخصص هایی نیاز داره و لازمه برن این ور و اون ور درس بخونند.

کامبوجیایی ها ظاهرشون مثل شرقی هاست. بگفته خودش خطشون و غذاهاشون و خیلی چیزهای دیگه شون شبیه تایلندی هاست.

تو کلاس زبان آلمان مون برای یک دختر چینی که همسر آلمانی داشت و پسر سومش رو باردار بود جشن کوچیکی گرفتیم برای من جالب بود که کادوهای نوزاد اقلام مصرفی هستند،من تو ایران به این قضیه توجه نکرده بودم .

مامان من که معلم بوده هم قبلا کمک داشته.میگه یک خانم نسبتا ویری بود میومد سبزی و این جور چیزا پاک می کرد و یک خانم دیگه میومد ملافه ها رو درمیاورد و با ماشین می شستیم و میدوخت .مثلا این جوڔ کمک ها که خب الان برای همه شون راه حل آماده وجود داره.به منم میگن خودتو خیلی خسته نکن تو  داری کار چند تا آدم رو تو خونه انجام میدی

پاسخ:
اینا تو اون جلسه ای که گرفتیم جزو کادوها گفتن پمپرز. من گفتم وا!!  اینکه ماندگار نیست، اونا هم گفتن وا😁 خب مرسومه تو بی بی شاور پمپرز کادو بدی. دیگه از اون به بعد من نظر ندادم😙

اطرافیان قدیمی منم که شاغل بودن کمک مدل مامان شما داشتند. ولی خب من یادمه بازم شاکی بودن که خیلی کار دارن. ولی اینا انگار همه ی کارا رو اون کمک انجام میده، اینا فقط نظارت میکنند، یا بخش کوچیکش رو انجام میدن.
۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۰:۱۹ ربولی حسن کور

سلام

خوشحالم که بهتون خوش گذشته

یکی از محاسن کشورهای مالتی کالچرال همین آشنائی با سایر فرهنگها و مردم دیگر کشورهاست

سال پیش یکی از دوستان ساکن استرالیا به واسطه دوستان رفته بود کامبوج و ما را با عکسهای اونجا حسابی مستفیض کرد!

راستی بادکنکهارو چرا ترکوندین؟ رسمه اونجا؟

 

پاسخ:
سلام.

متشکرم.

اره، من تا حالا دوست هندی نداشته بودم، البته این جمع هندی و سریلانکایی بود و خب خیلی مهربون و گرم صمیمی بودن. 

منم هیچی از کامبجویا نمی دونستم تا قبل از این دوستم. الانم یه ذره میدونم.

چون سرشون رو با خود بادکنک گره زده بودیم و نمیشد بازش کرد. کسی هم نمی تونست بادکنک دست بگیره تو قطار و اتوبوس بره خونه. البته شوهر خانم ب اومد دنبالش و من ۴ تا بادکنک دادم ببره خونه😃🤣و البته خانم ب اینا منو گول زدن و رسوندن خونه. من اگر می دونستم قراره با اونا بیام ۴ تا بادکنک دیگه رو هم نجات میدادم😆
ولی بقیه ش رو متاسفانه مجبور شدیم بترکونیم😔