غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

سال ۲۰۲۱ و عکس و ...

يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۹، ۰۴:۳۶ ق.ظ

آغاز سال ۲۰۲۱ مبارک باشه.

هر چند که من همچنان با سال میلادی (مسیحی) نتونستم ارتباط برقرار کنم و اصلا نمی دونم برای چی همه ی دنیا یه روز بی معنی و قراردادی که رو که فقط مناسبت مذهبی داره گذاشتن شروع سال نو!! ولی خب فعلا همینیه که هست :)

خب اگر بخوام مروری بر سال ۲۰۲۰ داشته باشم به عملکرد خودم از ۱۰۰ می تونم ۲۰ بدم که با بقیه ۲۰ تای دیگه این سال هم ست بشه:)) 

برای امسال تصمیم گرفتم بجای اینکه ساعت کاریم رو ثبت کنم ساعت هایی که تلف می کنم رو ثبت کنم بس که تخصص بالایی در هدر دادن زمان بدست آوردم در سال ۲۰۲۰. اصلا به کرونا هم هیچی ربطی نداشته این رفتارم و فقط خودم می دونم چه گندی زدم :|

جدا از اهدافی که هر سال می نویسم و البته هنوز برای امسال ننوشتم, یه هدف عمومی در نظر گرفتم و اون هم تلاش برای کاهش احساس گناه هست. از پست قبلی که نوشتم خیلی فکر کردم. کلا حس میکنم روزی که من دنیا اومدم یه احساس گناه بودم که یه بچه هم بهش چسبیده بوده از بس که سر هر چیز بی معنی و بامعنی - بی ربط و باربطی من احساس گناه داشتم و دارم. اون جاهایی هم احساس گناه ندارم از اینکه احساس گناه نمیکنم احساس گناه میکنم :)) خلاصه که من تا خودم و شما رو دیوانه نکنم دست از کندوکاوهای شخصیتی برنمیدارم :)

 

سال نو هم اینجوری تحویل شد که ما اجازه نداشتیم بریم مرکز شهر برای دیدن آتیش بازی خوشکلمون. منم قصد داشتم بخوابم که زهرا ظهرش گفت شب بیاین خونه ما دور هم باشیم. دیگه رفتیم اونجا و شبیه اینایی که صدسال هست نخوابیدن با چشم های نیمه باز از لایو یوتیوب آتیش بازی رو دیدیم. بعدش هم بچه ها گفتن بریم ساحل ببینیم چه خبره. بارون هم می اومد. دیگه رفتیم سمت ساحل و مثلا اگر ۱۰۰ نفر تو خیابون بودن ۸۰ نفرش پلیس بود. دیگه تا ساعت دو یه کم چرخیدیم و اومدیم خونه. وقتی یه تفریح یا سفر میریم معمولا یه ویدیو میگیریم یعنی زهرا میگیره و من توش حرف میزنم و تاریخ و ساعت رو اعلام میکنم و میگم کجاییم و با کیا و قراره چیکار کنیم. ساعت دو صبح نزدیک خونه ما تو ماشین تاریک زهرا دوربین گرفته میگه گزارش بده. یعنی یه فیلم خنده داری شده! من روزی ۱۰ بار می بینمش:)) 

 

اما عکس ها: 

ویوی پنجره اتاقم     وقتی بارونی هست , وقتی ابرا دلبری میکنند این ویوی آینه هست وقتی رو تختم دراز کشیدم و اینم ویوی بعد از غروب هست. 

اینجا (۱) و (۲) هم بالکن سالن هست. ویوی غروب از بالکن (۱) و (۲) و (۳).  

اینم میز شب یلدامون البته وقتی به قول بچه ها دکور دست خورده بود :)) 

 

 

بعدا اضافه شد:

ویوی شماره یک و یه عکس جدید

 

لینک جدیدتر :)))

نظرات  (۱۹)

صبا جون تو بعدا نوشت عکس اولی باز برای من باز نشد اما یه عکس جدید که باهاش گذاشتی اون باز شد. فکر کنم یه ایرادی تو عکس باشه نه؟

پاسخ:
عزیزم مرسی که گفتی. اون عکس رو دو جای مختلف آپلود کردم و هر دو لینک مربوط به عکس رو آپدیت کردم. امیدوارم الان بتونید بازش کنید. 

من هم مثل اقای دکتر اولین عکس را ندیدم اما بالکن سالن دومی را میبینم، اولی باز نمیشه برای من. 

خواهر خوب شد من فضولی قیمت خونه را کردم :)) الان تو هم میدونی تو خونه ی چند دلاری مستاجر شدی :)) یه سوال اونوقت قیمت خونه ی جنی را هم میدونی؟ میخوام بتونم یه مقایسه کنم. خدایی خیلی فضولم خودم میدونم :))) 

بله اتفاقا داشتم فکر میکنم باباش چکاره است که دو روزه همچین خونه ای خریده؟ البته میدونی بنظر من همه اش هم زیر سر اون اشپزخونه ی کثیف نبوده خخ این تاجر ها را من میشناسم :)))) 

پاسخ:
اصلا دلیلی که من تصمیم گرفتم اون روز پست عکس دار بگذارم عکس اولی بود. خیلی دوستش داشتم و دوست نداشتم استوری ش کنم حیف بود و سطحش بالاتر از استوری بود!!‌
دوباره اون عکس و یه عکس دلبر دیگه رو آپلود کردم تو یه لینک جدید.

به ذهن خودم این چیزا خطور نمیکنه کلا :)) و البته خب من یه ضرب المثل در چنین مواقعی دارم که میگه: "خر مال کی هست؟ هر کی سوارشه" :)) الان منم سوار خره هستم. مهم نیست چنده و کی چقدر پول داده :)) 

خونه جنی هم دقیق نمی دونم ولی شاید ۱۷۰۰ و ۱۸۰۰ شاید هم بیشتر. این خونه ها معمولا تا پای معامله نری قیمت نهاییش در نمیاد. 

دوستام میگفتن حالا اگر بابای ما بود می گفت دستم درد نکنه با این بچه تربیت کردنم:)) این چه وضعه زندگی هست. این همه شلخته و کثیف. اونا تمیز نکنند تو تمیز کن :)) 


سلام، اینکه من دیر پیام گذاشتم دلیلش این بود عکسها کامل باز نشد برام و فکر کردم ایراد از اینترنته گفتم باشه بعدا بیام عکسها را کامل دیده باشم که الان دیدم برای سایرین هم باز نشده. 

میدونی اون تلاش برای کمتر حس گناه کردن، واقعا یه چیزی هست که باید بمرور با خوندن کتاب (رمان) و دیدن تفاوت سبک زندگی آدمها و تحلیلشون حاصل بشه وگرنه با دو تا جمله ی دستوری اصلا بهش نمیرسیم چون یه جوری به اتکای منطقمون باورشون کردیم که واقعا بخشی از خودِ ما هست. 

آخ آخ از اون حس وقت حروم کردن که البته خیلی وقتها هم حس نیست خودِ خودش هست :(

و اینکه این خونه را آنیتا اینها اجاره کردند یا خریدند؟ یه سه خوابه برای یه آنیتا در واقع؟ 

سال 2021 خوبی برات آرزو میکنم.  

پاسخ:
سلام عزیزم.

تو نمیگی من چند روزه همین جور چشم به راه کامنت تو هستم، بخاطر دو تا عکس باید منو منتظر بگذاری😀😃😉
کاش تو هم می گفتی کدوم عکس ها که اگر همونایی بود که جناب ربولی گفتند دوباره آپلود کنم.


به جناب ربولی: هر موقع از پزشکی خسته شدید بگید به عنوان تستر نرم افزار معرفی تون کنم شرکت های بزرگ نرم افزاری😃 گیر و گور همه وبلاگ ها رو اول شما درمیارید👌

 دقیقا نکته اینجاست که من با مقایسه به این نتیجه رسیدم که من حس گناه دارم، قبلش فکر میکردم طبیعی هست، یا احساس مسئولیت هست، ولی از وقتی شروع کردم با آدمها حرف زدن و از احساساتم گفتم، به نظرشون عجیب اومد! بعد هی خودم دقت کردم دیدم واووو، عمق فاجعه فراتر از این حرفاست! و اون چیزهایی که من بهش یه روزهایی میگفتم کمالگرایی، دلسوزی، مهربونی، حس مسئولیت و .... همه احساس گناه بوده در واقع! 


وقتی آنیتا دانشجوی لیسانس بوده، تو یه خونه مشترک زندگی میکرده، مامان و باباش میان دیدنش و می بینند خونه آشپزخونه ش کثیف و روغنی و کچاپی هست، دیگه باباش دو روز (فقط دو روز) می گرده و این خونه رو میخره و میره و دیگه هیچ وقتم نمیاد استرالیا!!
 جواب سوالت باباش تاجره😃 
قبلا قیمت خونه رو پرسیده بودی، الان رفتم سرچ کردم مورد دقیقا مشابه ندیدم ولی فکر میکنم بالای دومیلیون دلار باشه😃🤣 خنده م هم واسه اون موقعی هست که من ناز کرده بودم و گفته بودم نمیام خونه آنیتا! امشب تازه فهمیدم کجا دارم زندگی میکنم!! 

مامانش معمولا میاد و یه اتاق خواب مال مامانش هست ثابت، یکی دیگه ش هم همیشه اجاره میداده و هم خونه داشته.

ممنون عزیزم. همچنین برای شما😍

راستی برا منم دوتاش بازنشد

نمیدونم کدوما

پاسخ:
پس ممکنه بقیه هم مشکل داشتند!


چقدررررررررررر زیبا وقشنگ

خب تمرکز با چشمان باز اخه!😂😂

با ویوی قشنگ و دلبر اخه!

انگار دارم عکس وفیلم میبینم نه واقعیت ازبس زیباس

منم جدیدا از حالت چند سی پی یویی دارم درمیام و انگار تمرکزم کم شده!چرا؟؟؟؟

پاسخ:
خدا رو شکر که دوست داشتین😊

تمرکز با چشمان بسته هم مگه داریم؟!😃😀 مگه اون مدیتیشن نبود؟

چیزایی که دیدی عکس بودا😃

من دلیل کم تمرکزی خودم رو میدونم فقط🤦‍♀️ ولی خب فکر میکنم بعد از یه مدت روند یکنواخت ممکنه این مساله پیش بیاد، دلیلش ممکنه خستگی یا روال تکراری باشه البته اگر مسائل جانبی دیگه ای نیست!
۱۶ دی ۹۹ ، ۰۸:۱۶ ربولی حسن کور

شرمنده من عادت ندارم توی کامنتها چت کنم

اما این جمله را میخواستم توی کامنت قبلی بنویسم و یادم رفت!

شما چطور اونجا میتونین درس بخونین؟ خدایی اگه من بودم فقط درحال تماشا بودم!

پاسخ:
دشمنتون شرمنده.

 به سختی😃 بعضی موقع ها واقعا سخته! مخصوصا الانا که مشکل تمرکز دارم!

اینجا هم پرداخت حقوق به صورت هر دو هفته یکبار هست، اما اجاره خونه ها ماهی یکبار پرداخت میشه. اجاره ی ماشین (لیز) یا خریدش به صورت فایننس هم انتخابی هست، هفته ا یکبار، دو هفته یکبار، یا ماهی یکبار باشه. 

پاسخ:
مرسی از اطلاعاتی که دادی عزیزم🙏🙏
۱۵ دی ۹۹ ، ۱۵:۴۶ ربولی حسن کور

سلام

خب حالا که عکسها را دیدم متوجه شدم که تعریف سایر دوستان درست بوده.

خدایی ویو قشنگی دارین

فقط دوتا از عکسها به هیچ عنوان برای من باز نشد

یکی اولین عکس

یکی هم ویو بالکن شماره دو

پاسخ:
سلام.

خب خوشحالم که همگی عکس ها رو دوست داشتید.

من یکی از علاقه مندی های شدیدم عکاسی از آسمان هست. حیف که حوصله هیچ شبکه اجتماعی رو ندارم و گرنه همیشه عکس واسه به اشتراک گذاشتن دارم. فقط بعضی موقع ها نمی تونم ذوقمو کنترل کنم و یه چیزایی تو اینستا می گذارم😄

نمیدونم چرا باز نشد براتون! فرد دیگه ای هم چیزی نگفت که باز نشده! 

سلام صباجان. ممنون از عکس هایی که گذاشتی. ویوی خیلی قشنگی داری. واقعا به آسمون نزدیکی اونم یه آسمون قشنگ که میتونه خیلی آرامش بخش باشه.... حست رو کاملا درک میکنم. احساس گناه رو هم درک می کنم به همین خاطر هم به دخترم نمیخوام از شیطان حرف بزنم و گناه و غیره. من بهش از خدای مهربونی میگم که همه رو دوست داره وفقط بهش میگم سعی کنه خوب باشه. همین.... من جول اوستین رو خیلی دوست دارم و صحبت هاش رو گوش میکردم. اون همش از رحمت خدا میگه و از مهربونیش و از کمک هاش و از معجزه هاش. حالا خدا حساب کنی یا انرژی جاری در هستی یا هر چیزی که فکر کنی که جهان رو میچرخونه.... به نظرم شروع حل مشکلات آدم از همین واکاوی ها آغاز میشه. بعد اعتراف به اون. به این خاطر میگم اعتراف چون از نظر بقیه منفیه و بیان این به ظاهر منفی ها یعنی آدم در حال پذیرش این موضوعه. آفرین. تو همیشه در حال تغییری و این خیلی خوبه.

پاسخ:
سلام عزیزم.

قابل شما رو نداشت :) 

شاید یه بخشی از احساس گناهم به دین برگرده ولی نه همش. 

مثلا ما سه تا بچه ایم و من یه خواهر و برادر بزرگتر دارم. اون موقع ها که بچه بودم همه جا تبلیغ دوفرزندی و فرزند کمتر و زندگی بهتر می کردن و خب اگر یادتون باشه یه خانواده ایده آل دو تا بچه بود - یه دختر و یه پسر و پدر و مادر. من اون موقع احساس گناه می کردم که من باعث شدم ایده آلی خانواده مون بهم بریزه! و من اضافیم :)) یه همچنین شهروند قانونمداری بودم از کودکی :))  و حالا جالبه که من بچه ی به شدت مورد توجهی (بخونید لوس و عزیزکرده ای) هم بودم تو کودکی و نمیشه گفت این حس از سمت خانواده م القا شده!! 

احتمالا بعدا در مورد این اعتراف ها و واکاوی ها و علتشون تو یه پست دیگه می نویسم. 

مرسی از حسن نظرت همیشگیت بهم:) 


لطفا وقتتون رو تو بالکن تلف کنید <3

به احساس گناهشم انگشت مورد نظرو نشون بدین:-D

پاسخ:
احساس گناه به بالکن ربطی نداره :) 

 اینجا خیابون نزدیک هست و اینکه چمن زنا هم منتظر هستند تا یه دونه چمن بخواد قد بکشه سریع حسابش رو برسن. 
اگر این صداها نبود. احتمالا از صبح می رفتم تو بالکن کار میکردم. 

سلام صبا جان،
خیلی با مزه نوشته بودی، عکس ها فوق العاده بودند.
یه نکته ای که از عکس ها برداشت کردم (البته نمی دونم چقدر درسته) اینه که ساختمونی که الان هستی یک آپارتمان دو خوابه ی تر و تمییز و تقریبا بزرگ هست. بالکن سالن تون خیلی با کلاسه. و اینکه با فاند دانشجویی تونستی یه همچنین خونه ای رو با "یک همخونه" اجاره کنی، عالیه. 
اینجا اصلا نمیشه. با فاند دکترا با یک همخونه، یک خونه ی 50 متری دو خوابه قدیمی ساز بدون امکانات میشه اجاره کرد. یا اگر کسی بخواد تنهایی اجاره کنه (بدون هموخنه) توی یک ساختمون تر و تمییزتر، می تونه یک استودیو (بدون اتاق خواب) اجاره کنه. 

 

پاسخ:
سلام سمانه جان.

آپارتمان سه خوابه هست و تو محله ی خوب و نسبتا سطح بالایی هست.

من اجاره اینجا رو همون اندازه خونه جنی میدم. مابه التفاوت قیمتش عملا تخفیف داده شده بهم و گرنه خب اینجا گرونتر بود.

کلا سیدنی شهر گرونی هست از بابت اجاره و خرید خونه. 

حقیقتش من تقریبا از ۷-۸ ماه پیش خیلی دنبال خونه بودم. از اول هم جنی اینجا رو بهم پیشنهاد داده بود ولی من فکر می کردم حالا که قراره جابه جا بشم برم یه جایی که نزدیک دانشگاه باشه و نخوام پول حمل و نقل بدم. چون هزینه حمل ونقل هم اینجا بالاست. 
ولی خب تلاش هام برای پیدا کردن استودیو مناسب بی نتیجه بود. چون نزدیک دانشگاه خونه ها گرون و بی کیفیت و بی امکانات بود.
بعد شروع کردم فاصله گرفتن از دانشگاه و اینقدر گزینه های عجیب و غریب دیدم که تصمیم گرفتم بیام خونه آنیتا رو هم ببینم.

روزی که اومدم اینجا رو ببینم همین که نزدیک ساختمون شدم پسندیدم :)) و بعدش هم که اومدم داخل بیشتر پسندیدم و آنیتا هم که سر مبلغ باهام کنار اومد دیگه بعد از چند ماه دنبال خونه گشتن یه نفس راحت کشیدم. 

اینجا اجاره خونه دوخوابه به نسبت از استودیو ارزون تر هست یعنی اگر بخوایی با کسی هم خونه بشی آپارتمان ارزونتر واست درمیاد تا استودیو و خب هر چقدر هم از مرکز شهر فاصله بگیری اجاره ها کمتر میشه.دیگه بستگی به خودت داره چه جوری بخوایی حقوقت رو مدیریت کنی. 

راستی ما اینجا اجاره خونه والبته حقوق مون و... هفتگی هست. والبته معمولا روتین این هست که دوهفته یکبار می پردازیم و پرداخته میشیم :))  اونجا چی هفتگی هست یا ماهانه؟

سلام.عکسای خیلی قشنگی بودن (:

ممنون که زحمت کشیدی و گذاشتی برامون (:

پاسخ:
سلام. 

به به ریحانه خانم. خوش آمدید :)

قابل شما رو نداشت :) 
۱۴ دی ۹۹ ، ۱۹:۵۱ ربولی حسن کور

میگم استرالیا توی عالم سیاست کار خاصی کرده؟

تلویزیون داره برای چندمین بار حصار ضد خرگوشو پخش میکنه!

پاسخ:
والا من خیلی اخبار رو جدی دنبال نمیکنم ولی تا اونجایی که من خبر دارم نه! شایدم چیزی شده و من خبر ندارم. 
۱۴ دی ۹۹ ، ۱۶:۵۶ ربولی حسن کور

سلام

عکسها را فعلا نمیتونم ببینم چون شیفتم و اینجا فقط اینترانت دارم نه اینترنت فردا توی خونه میبینم و نظر میدم!

اپراهال یکی از چند جائیه که خیلی دوست دارم ببینم. از بین چند جائی که دوست دارم ببینم تا به حال فقط یکی شونو دیدم (شهر استانبول) و یکی دیگه را تا پشت در بسته اش رفتم و گفتن اون روز استثنائی برای تعمیرات تعطیله (حیف که به دلایلی فعلا نمیتونم توضیح بیشتری بدم)

خیلی از شبها میگم من چرا امروزو هم هدر دادم؟ بعد چندتا دلیل میارم و نهایتا میگم نه تنها دلیلش تنبلی خودمه بعد به خودم قول میدم که از فردا تنبلیو بگذارم کنار و بعد میره تا فردا شب که همین مراحل تکرار میشه!

اما خودمونیم سال نو فقط سال نو خودمون اول بهار!

پاسخ:
سلام.

منم اولین جایی که تو سیدنی دیدم اپراهاوس بود. قشنگه ولی خب دو - سه بار که ببینیش دیگه تکراری میشه! 

ایشالله قسمتتون بشه همه جاهایی که دوست دارید رو ببینید.

مشکل من ولی تنبلی نیست. عدم تمرکز هست. که باید رو این مساله کار کنم و حلش کنم. 

دقیقا. اونم سال نوی ما که تا ثانیه هم دقیق هست:) 
۱۴ دی ۹۹ ، ۱۲:۴۹ محبوب حبیب

سلام صبا جون.

در زمینه اتلاف وقت خیلی باهات همدرد هستم. حس میکنم کلا این دوران رو سوزوندم رفت! 

 

احساس گناه از احساس گناه نکردن! من قبلا بهش دچار بودم. میدونم چقدر بده. این احتمالا یکی از آموخته های ناخودآگاه در کودکی هست. فکر میکنم خوب باشه که با یه مشاور در ارتباط باشی تا بتونی بهش غلبه کنی. 

 

سال نوت مبارک :) اینجا هم خیلی دارن کریسمس رو جشن میگیرن. شاید به خاطر کرونا باشه که دنبال بهانه هایی برای شادی هستن. 

آغاز سال میلادی برای من زمان بررسی عملکرد خودم فقط از دید پژوهشی هست. الان دوست ندارم بهش فکر کنم! :دی 

عکس ها خیلی خیلی قشنگ بودند. خونه جدید مبارک. اینجا ویوش خیلی محشرتره ها. 

پاسخ:
سلام عزیزم.

من هم :|

فعلا تازه صورت مساله رو تشخیص دادم. باید بررسی کنم ببینم میتونم بهتر بفهممش یا نه!  لازم باشه از مشاورم کمک میگیرم. هر چند که ایده ای ندارم که مشاور خوب چطور پیدا کنم از اینجا!

ممنون عزیزم.  فکر نمیکنم ربطی به کرونا داشته باشه. تو ایران از یه طرف ملت از اعیاد مذهبی مینالند از طرف دیگه میرن عید مذهبی یه دین دیگه رو جشن میگیرن و احساس روشن فکری و تجدد هم می کنند !! 

 من از عملکرد پژوهشیم نگم دیگه :(((  جبران میکنم قول دادم :))

قربونت عزیزم. آره اینجا ویوش خیلی دوست داشتنی هست! همین که به هر طرف رو میکنم آسمونه حس میکنم تو بغل خدام. 


فقط اونجایی که میگی از احساس گناه نداشتن احساس گناه میکنم 😂 این خیلی رایجه ولی عجیب هم هست. 

آیا این احساس گناه وقت هدر دادن هم در اهداف ۲۰۲۱ می‌گنجه؟ 

پاسخ:
کلا اعجوبه ای هستم برای خودم در تولید حس گناه :)

ببین یه سری چیزا دیگه قابل تفکیک هست از گیردادن. وقت تلف کردن نمود خارجی داره و با چشم دیده میشه. اگر هم جلوش گرفته نشه احساس گناه های متعاقبش بدتر هم هست. 
۱۴ دی ۹۹ ، ۱۰:۲۷ شارمین امیریان

سلام.

چه عکسهای قشنگی 😍

پاسخ:
سلام.

قابل شما رو نداشت :) 
۱۴ دی ۹۹ ، ۱۰:۲۳ آوای درون

سلام صبا جان. با این ویوها حق داری همش وقت تلف کنی :)) البته اگر تماشای ویو را وقت تلف کردن حساب کنی :)))

شروع سال با تاریخ میلادی این خوبی را داره که جمع بندی میکنی و برنامه میچینی و شروع میکنی، بعد تازه میرسی به نوروز. و 2 -3 ماه جلو میفتی :)))

احساس گناه از احساس گناه نکردن :))))

سال خوبی برات آرزومندم، با احساس گناه کمتر :)

پاسخ:
سلام عزیزم.

یه مدت نبودی دیگه داشتم نگرانت میشدم.
نه تماشای ویو وقت تلف کردن نیست. اون عبادت محسوب میشه :)


ممنون عزیزم. همچنین برای شما :) 

سلام.

به نظر من زمستون زمان مناسبی برای شروع سال نو نیست. برای من، زمستون یه زمانی برای خلوت بیشتر با خودم و فکر کردن به روزها و لحظه های گذشته و پیشِ رو، برای یک شروعِ هماهنگ با طبیعتِ بهتر هست. البته شاید بخش زیادی از این حس، برگرده به عادت. اما به هر حال، به نظرم این تطابق آغاز سال نو با یک رویداد خارجی زیبا مثل بهار، خیلی خوبه.

ممنونم از اینکه ما رو در دیدن این عکس های زیبا شریک کردید. واقعا زیبا بودن و به خوبی تونستن احساسات مثبتی رو برانگخیته کنن و سرِصبحی جیگرم رو حال بیارن:))

پاسخ:
سلام.

آخه اگر اول فصل هم شروع می کردن باز یه چیزی. 
ما که اینجا اول دومین ماه تابستون رو آغاز سال می دونیم!! انگار جک می مونه واسه من! :))

یاد فیلم بنجامین باتن  افتادم طرف پیر به دنیا اومد بعد به نوزادی برگشت تا مرد. اینا هم اول مرگ طبیعت رو براش جشن میگیرن بعد برمیگردن به تولدش و اونم کاملا بی خیال از کنارش می گذرن!!

خوشحالم دوست داشتید عکس ها رو:)