غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۱۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرف های همین جوری» ثبت شده است

شنبه بارانی قطعاً زیباست.


حالمان خوب بود امروز، بس که صدای باران نشنیده ایم؛ صدای هر قطره اش، هوای ابری، مه و غبار حالمان را خوب میکند. نه فقط حال مرا! که حال همه همشهری های من را.


از اداره که بیرون زدم رفتم پارک آزادی. لذت بردم و لذت بردم! کلا شاید توی آن پارک همیشه شلوغ 10 نفر هم نبود! من بودم و پارک و نم نم باران.  همان موقع دلم شال زرشکی خواست!!


عصر نوبت دکتر داشتم. باید جواب آزمایشم را نشانش می دادم! بالاخره این دفعه حرف های خوب زد! گفت انتظار چنین جوابی نداشتم!! دکترم آدم به شدت سرد برخوردی است ولی من می توانم با وجود همه سردی اش با او ارتباط برقرار کنم. امروز می گوید اگر کمتر حساس باشی، خوب می مانیخجالت


به پاس رضایت دکترم از وضعیتم وتلاش هایی که این مدت انجام دادم تا وضعیتم کمی بهتر شود، خودم را یک شال زرشکی و یک شلوار سبز مهمان کردم!

۰۹ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۰
صبا ..

امشب رفتیم کنسرت گروه رستاک. 


جاتون خالی خیـــــــــــلی خوب بود. خیلی خوب تونستم خدا رو حس کنم!!! هارمونی و نظم و هنر و خلاقیت شون فقط تداعی کننده خدا واسم بود!


کلا من تو موسیقی خیلی بهتر میتونم با خالق زیبایی و نظم ارتباط برقرار کنم. بسی کیفور شدم.


متشکرم خدا! که ظهور کردی. فقط بی زحمت! یه جاهای دیگه هم هست که خیلی بهحضورت نیازه! اونجاها هم یه سر بهمون بزن! یا یه ردپایی بگذار. متشکرم.بنده ناتوان و همیشه طلبکارت. صباخجالت

۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۸
صبا ..

- چند ساعت دیگه وارد سال 2017 میشیم. قاعدتا طبق رسم هر ساله الان باید یک سری عملکردها ارزیابی بشه و موفقیت ها و علل شکست ها بررسی بشه ولی من فقط این سوال تو ذهنم هست که من چطور طی 4 ماه گذشته 4 کیلو وزن اضافه کردمسوال البته 6 کیلو بوده ولی خب دو سه تا موج استرس شدید باعث شد بشه 4 کیلوخنثی. رژیم غذاییم بسیار بد بوده! و تا دلتون بخواد هم مریض بودم! کی جوابگو هست واقعاسوال


- در مورد خیلی چیزها تو ذهنم نوشتم ولی خب تکنولوژی تو قرن 21 همچنان ضعیف عمل میکنه و محتویات ذهنی من که به صورت تایپ شده هم هست به اینجا منتقل نمیشه! دانشمندها هم قربونشون برم اصلا جوابگو نیستندقهر


- اینجا هوا سوپر بهاری هست، میزان بارندگی در سال زراعی جاری به 10 میلی متر هم نرسیده! درخت ها هم بی توجه به درجه حرارت هوا و میزان رطوبت و طبق زمانبندی قبلی شون عمل کردند و کمتر برگی روشون دیده میشه! شاه هم نداریم که بگیم به کوری چشم شاه زمستونم بهاره! تابستون که از بی آبی و گرما هلاک میشیم، کی می خواد جوابگو باشه آخهسوال



۱۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۶
صبا ..

مشاورم معتقده من احساساتم تیزه! و بیشتر این تیزی هم سمت خودم هست! یعنی من بیشتر به خودم آسیب می زنم تا اینکه مثلا بخوام رفتارهای آسیب زا برای دیگران داشته باشم. خب منم با حرفش موافقم! از اون طرفم من شوق خیلی چیزها رو دارم! چیزها خیلی ساده! و با چیزهای خیلی روتین و عادی خوشحال میشم! بیشتر از بقیه ذوق داشته ها، شادی هاشون و ... رو دارم، البته خب خیلی رو خودم کار کردم که متعادل تر بشم! که کمتر حرص بخورم! ولی هیچ وقت دلم نمی خواد از خوشحالی و شادیم واسه چیزهای کوچیک کم بشه! بعد چند روز پیشا در راه بازگشت به منزل داشتم فکر میکردم که اصلا مگه قراره همه متعادل باشند! خب من همینجوری خوبم دیگه! حالا درسته روده ام شبیه تور مژگانه! ولی خب دنیا به آدم هایی مثل منم نیاز داره دیگه خجالت همه آدم ها بخوان روی خط میانه باشن پس کی ذوق چیزهای الکی رو کنه! کم کم بحث به تنوع خلقت و خدا هم کشیده شد که ضمیر ناخوداگاهم مجددا با یک موسیقی متناسب وارد میدان شد:

من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو میپرسته
کی برات میمیره کی نمیشه خسته
کی تورو میذاره روی دوتا چشماش
کی اگه نباشی میگیره نفس هاش

البته همون اول گفت مخاطبش اوس کریم هست.

منم دیدم شاهد از غیب رسید دیگه! راضی شدم که حتما من باید باشمنیشخند

 

پ.ن:  عنوان و شعر متن از ترانه من اگه نباشم اثر کامران و هومن!!!


۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۹:۲۲
صبا ..

به تعداد زیادی افراد دعاگو نیازمندیم. متقاضیان می توانند بسته های انرژی مثبت خود را از طریق سیستم کائنات به آدرس پستی ToRouheSaba@gharetanhaei.ir  ارسال نمایند.

ضمنا یادآور می شود به کلیه شرکت کنندگان در این طرح بسته های انرژی مثبت جهت تسریع در کلیه امور دنیوی و اخروی اعطا خواهد شد.

۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۹:۱۹
صبا ..
نیما یوشیج در جشن یک سالگی تولد فرزندش نوشت ...


پسرم ...

یک بهار، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی ...

از این پس .... همه چیز ِ جهان ....تکراریست ...


همه چیز ...... جز مهربانی ...

 

با تمام احترامی که برای نیما قائلم، با این یادداشتش خیلی مخالفم. این روزها من همش احساس میکنم دارم تو کارت پستال زندگی میکنم. آسمون آبی آبی، چند تا تکه ابر سفید وسطش، و درخت هایی که هر روز یک رنگن.

صبح ها که میرم سر کار به همه درخت ها میگم واییییی تو امروز چقدر خوشکل شدی! چقدر برگ هات بهت میانمژه 

اصلنم هیچ چیز تکراری نیستاز خود راضی

با تشکر از خدا واسه این زندگی و هوای تازهلبخند

۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۹:۵۱
صبا ..

چند روز پیش که رفتم دکتر، حرفای خوبی نزد دو هفته بهم وقت داد که خوب بشم! و گرنه میره سراغ رفتارهای تهاجمی!

اومدم سرچ میکنم ببینم طب سنتی چی میگه:

در واقع می توان گفت بیماری ***** سابقه ی تاریخی هم دارد و این بیماری همان است که شیخ الرئیس ابوعلی سینای بزرگ را گرفتار خود کرده و به دلیل ***** و عدم درمان بدلیل شرایط خاص باعث مرگ ایشان شد.

خب دیگه خوشحالم که بیماری دانشمند محبوبم رو دارم و لااقل یه چیز باکلاس دارم که باهاش پز بدم! نیشخندمژه

--------

من خیلی به مرگ فکر میکنم! هم به مرگ خودم و هم به مرگ بقیه! هیچ ربطی هم به این مشکلم نداره! فکر نمیکنم از این مشکل بمیرم، آخهنیشخند یه چیز تو مرگ خیلی واسم مهمه! اولین بار پارسال که جناب مدیر اونقدر ناراحتم کرد به ذهنم اومد که مثلا اگر امشب جناب مدیر بمیره، من فردا صبح قدرت بخشش رو دارم! قدرت بخشش رو نداشتم! فکر کنید من استرس مردن دیگران هم دارم! اون استاد دانشکده مون هم که فوت کرد! من همش به دانشجوهاش فکر میکردم! تو دانشگاه ما نقره داغ کردن و له کردن شخصیت دانشجو یه چیز روتین هست! بعد من همش فکر میکردم الان دانشجوهاش باید چیکار کنند؟

یکی از بزرگترین چالش های زندگی من اینه که کینه ای نباشم و بگذرم! تا کجا باید ببخشیم؟؟ من اینقدر سر خودم رو شلوغ کردم که وقت فکر کردن به ظلم ها و توهین هایی که بهم شده رو ندارم! همین جوری درسته؟ اصلا نباید بهش فکر کرد؟


۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۷
صبا ..

امروز از صبح می خواستم پست باروونی بگذارم. هی گفتم جنبه داشته باش خب بارررون ندیده!!


الان دیگه نتونستم تحمل کنم‌. اومدم بخوابم. چشمامو می بندم صدای برخورد قطره های بارون با روشنایی اتاق میاد یاد خواب تابستونم و حسرت بارون می افتم. چشمامو باز میکنم میبینم واقعیته. خواب نیست.


من خوشبختم که این صدا رو میشنوم و لذت می برم.


من خوشبختم که روزهای بارونی فکر میکنم تمام موفقیت ها و خوشی های دنیا واسه منه چون بوی بارون رو حس میکنم.


من خوشبختم که بارون همیشه واسم جدیده.

۰۵ آذر ۹۵ ، ۰۰:۲۲
صبا ..

آن کس که ترا شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند

 

واضح و مسلم هست که در شناخت تو دچار مشکل هستم که تا این حد پریشان میشم و به هم می ریزم و می خوام از این دنیا کلا فرار کنم.باید واسه حل این مشکل یه فکر اساسی کنم.

این چند وقت هر روز یه چیزی پیش اومده که منو رسونده به اینجا که تف به ذاتت ای دنیا؛ دیگه تف هام تموم شد، والااالبخندخجالت در این که رسم دنیا این هست که شکی نیست، در این که من هم ضعیفم هم همینطور! ولی خب در این هم شکی نیست که من با همه ضعف هام، یه جوری آفریده شدم که توانایی  مدیریت این دنیا رو دارم؛ پس تا اطلاع ثانوی آه و ناله را بر خود حرام می کنم! البته این مدت واقعا سخت بود، میگم بود، انگار که می دونم فردا قراره چی بشه!! نه! هنوز سخت هست ولی خب همینه که هست!! 

دوشنبه بدلایل کاری باید تهران باشم. منم این فرصت رو غنمیت شمردم و تبدلیش کردم به سفر خانوادگی. اگر خدا بخواهد، فردا شب تا سه شنبه شب تهرانیم. امیدوارم سفر خوبی واسمون باشه.

۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۳
صبا ..

بالاخره بعد از ماهها انتظار آسمان شهر ما هم بارید و زمین زیر پایمان خیس شد.

خدایا شکرت بخاطر رحمتت.

و من امروز نفس عمیق کشیدم و ریه هایم را پر انرژی مثبت؛ بخشش و مهربانی کردم. 

۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۴
صبا ..