سفید!
سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۵۷ ب.ظ
دیشب زهرا را دیدم دو تا خبر خوب داشت و چقدر ذوق زده شدم.
امروز سارا گفته بود که تا چند ساعت دیگر عقد می کند و چقدر برای سارای عزیززم خوشحال شدم.
امروز باران آمد، اولین باران پاییزی مان. فردا هم قرار است باران بیاید و چقدر هوا لطیف است.
واقعا دلم می خواهد توی همه در و دیوارهای شهر ، تو تمام جراید کثیر الانتشار و هر جایی که ممکن است بنویسم به چند اتفاق خوب جهت افتادن نیازمندم! ولی نوشته ام هیچ مخاطبی ندارد جز تو! خدایا می شود ختم پرونده های باز ذهن من را اعلام کنی. حتی راضی شده ام به پایان تلخ ولی تمام شود. خسته ام. اینقدر خسته که دلم می خواست سرپل ذهابی بودم و حالا همه چیز تمام شده بود