غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

غار تنهایی من!!

شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۳۷ ب.ظ


صبح داشتم به این فکر می کردم که "غار تنهایی من" دارد تغییر کاربری می دهد،

 اسیر سکوت شده ام، می خواهم بنویسم ولی چیز مثبتی در حرف هایم نیست!

 احساس میکنم توی رینگ کشتی کج افتاده ام، تا می آیم بلند شوم و تکانی به روح

 و روانم دهم، تا فکر میکنم که سرازیری تمام شد و وقت صعود رسیده!

 یک ضربه سهمگین تر از قبلی ها نثارم می شود. خوبی اش این است که از آن

 حالت اشک آلود خارج شده ام، دیگر بغض هم نمیکنم. 

 


چند دقیقه پیش این پیام را توی تلگرام خواندم:


"انگار بزنی تو گوش یه بچه سه چهار ساله و بعد بگی،خاله بازیت دروغه،

کسی خونه ی تو مهمونی نمیاد،تو اصن خونه نداری،

عروسکت اصلا جون نداره که بخواد تورو دوست داشته باشه،پلاستیکیه،

نگاه کن این پاشه!کنده میشه،اینم دستشه!ببین اینم کنده میشه،

چشماش نقاشیه....

تو اصن چجوری با این حرف میزنی؟

و اون فقط زل بزنه تو چشاتو با صورت سرخ هیچی نگه...

فقط اشک بریزه...

هر حقیقتی رو نباید با سیلی تو صورت طرف مقابلت بکوبی

گاهی وقتا آدما ظرفیت شنیدن حقیقتو ندارن

میشکنن...."


دقیقا اوضاع من، اوضاع اون بچه 3- 4 ساله هست که خدا داره دست و پای عروسکام رو 

میکنه ، میگه ببین همش الکیه، دلت به چی خوشه!! دل خوشی جدیدم اما این هست

 که لابد ظرفیت شنیدن حقیقت رو داشتم که اینجوری باهام برخورد میکنه! نه که

 نشکستم! ولی چینی بند زده شده ام! چینی بند زده قوی تر نیست ولی ... واقعیتش

 این هست که فقط رونمایی از عروسک ها انجام نمیشه! از بعدهایی از خودم 

پرده برداری میشه و میبینم که چقدر ظرفیتم کم بوده و توهم قوی بودن داشتم

 و خب قطعا وقتی با تخمین هاش اشتباه درباره خودت روبرو میشی شوکش بیشتر

 از مواجهه با سایر سراب ها نباشه کمترم نیست.

البته که هنوز امیدوارم به فرداهایی بهتر! همیشه امیدوار بودم هر چند که با عقل جور 

در نیاید! هر چند که با سوابق پیشین همخوانی نداشته باشد! ولی مهم نیست! 

همین امید است که بهم قدرت مبارزه می دهد.

۹۵/۰۸/۲۲
صبا ..

حرف دل

درد