غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۷ اکتبر ۲۰۲۵!

دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۴، ۰۱:۴۱ ق.ظ

خب جمعه هفته پیش بعد از اینکه اون پست رو گذاشتم و پرستار دخترک رفت دخترک هی تبش بالا و بالاتر رفت اینقدری که تا جناب یار اومد سریع بردیمش دکتر. همون موقع آنتی بیوتیک داد و دو سه روز اول هم حالش خیلی بد بود. وقتی هم که مریض باشه و تب داشته باشه هم مدام چسبیده به من! 

خلاصه هفته پیش پرستار نداشتیم و من یه روزش رو کار کردم که اون یه روز هم جناب یار خونه بود و خودش هم حالش خوب نبود اصلا و یه جورایی انگار مسموم شده بود.

از فرداش هم من افتادم رو سرفه های وحشتناک. 

و این داستان ادامه داشت تا عصر یکشنبه منم یهو حالم خیلی بد شد و انگار مسموم شده باشم. کلا دیروز نیمه بیهوش بودم و هیچی هم نمیتونستم بخورم تا میخوردم می آوردم بالا. دیگه از عصر یه ذره بهتر شدم. دیروز اینجا تعطیل رسمی بود. 

امروز اولین روز کاریم بعد از یه هفته هست. صبح دخترک رو بردم گذاشتم مهد. با گریه جدا شد و حالا منم یه تن خسته و بی جون و هزار تا کار عقب افتاده کاری. فقط خدا رو شکر امروز جلسه ندارم. 

 

امیدوارم دخترک امروز اونجا زود آروم بشه و لازم نباشه برم زود برش دارم. امیدوارم دخترک دوباره به این زودی ها مریض نشه. 

من واقعا تمام شدم. هر شب به جناب یار میگم بیا ول کنیم بریم ایران. ۶ ماه یکسال بمونیم دخترک که از آب و گل در اومد برگردیم. هیچ منطقی پشت حرفم نیست. ولی خسته ام. خیلی خسته. 

۰۴/۰۷/۱۵
صبا ..

بچه داری

نظرات  (۵)

خیلی سخته صبا . 

برای من سه سال وحشتناک به مریض داری گذشت ، ربطی هم به مهدکودک نداره سال اولش احسان مهدکودک نمی رفت هنوز ، و جالبه ما رفت و آمد هم نداشتیم ولی هر ماه،  دقیقا هر ماه ده روز مریض می شد بعد خودم ازش می گرفتم و دو هفته بعد ماه جدید و مریضی جدید . از زندگی سیر شده بودم . معجزه نجات من واکسن آنلفونزا بود که الان دو ساله نجاتمون داده .

مواظب خودت باش صبا جان . انشالله دخترک زود خوب بشه بتونی سرپا بشی .

پاسخ:
عزیزدلم واقعا خیلی سخته بچه مریض بشه. 

واقعا خدا قوت بهت.

واکسن آنفولانزا رو دخترک ۶ ماه و سه روزش بود که زد و چون سال اولش هم بود دو دوز زده. این مریضی های که میگیره مستقیما مربوط به مهد هست و فعلا هم کاریش نمیشه کرد.

من مواظب خودم هستم ولی مواظب مواظب من نیست اصلا :))) 

وای خدایا

از خیلی ها میشنوم که وقتی بچه مهد کودک میره کلکسیون ویروس ها رو با خودش میاره خونه. متاسفانه راه حلی برات ندارم فقط امیدوارم بهتر بشه.

پاسخ:
مرسی عزیزم. 

خودت و گل پسرت و همسرت همیشه خوب باشید. 

عزیییزم خدا بت صبر و قوت بده 

تنهایی واقعا سخته . 

شرایط ایران بهتر از اونجا نیس ، امیدوارم بعد مدتی رو قلق شرایط بیافتی و از خستگی هات کم بشه 

پاسخ:
مرسی عزیزم.

بله خیلی سخته! من خیر سرم دو تا پرستار هماهنگ کرده بودم واسه این روزا! ولی دقیقا همین روزا یکیش که باباش مریضه و رفته ایران اون یکی هم که تعطیلات مدارس هست و بچه های خودش رو باید رفع و رجوع کنه. 

مامانم هم همینو میگه. من منظورم از ایران اومدن بیشتر این هست که نه من و نه همسرم دغدغه و فشار کاری نداشته باشیم. اون جوری شب تا صبح هم بیدار باشیم کامل دیگه اینقدر له و خسته نمیشیم. 

مرسی ساره مهربون :*

سلام صباجون 

ناراحت شدم که اینقدر تحت فشار و استرسی. کاش کمکی از دستم برمی آمد. 

امیدوارم الان هم حال دختر قشنگت بهتر باشه همه خودت و همسرت. 

 

پاسخ:
سلام عزیزم

قربونت عزیزم. همین که میگی که فراتر از یه دنیا برام ارزشمنده. تو خیلی مهربونی و مهمتر از اون همدلی کردن رو بلدی. 

دخترک بد نیست اگر دوباره مریض نشه ولی من خوب نیستم. اگر تا فردا خوب نشم باید با دکتر گوارشم صحبت کنم. 

چون میگذرد غمی نیستتتتتتتت

پاسخ:
تا بگذرد هم درد کمی نیست!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی